ونوس خز پوش
دو فیلم آخری که از پولانسکی دیده بودم فیلمهایی چون «پَلس» و «بر اساس داستان واقعی»، هیچ کدام چنگی به دل نمیزدند. اخیرا فیلم ونوس خز پوش یا «Venus in fur» از این کارگردان لهستانی را دیدم. فیلمی با داستانی ساده اما به شدت عمیق. این اثر که از یک نمایشنامه آمریکایی و آن نمایشنامه از یک کتاب اتریشی به همین اسم اقتباس شده، داستان زنی را روایت میکند که به عنوان آخرین بازیگر برای تست یک شخصیت خودش را به یک سالن تئاتر میرساند. زن تمام تلاشش را میکند که به نویسنده و کارگردان اثر که یکی از افراد هیئت تصمیمگیری انتخاب بازیگر است توانمندیاش در بازیگری را ثابت کند. کارگردان ابتدا تمایلی به این کار ندارد. اما با اولین دیالوگهایی که زن به زبان میآورد نظرش عوض میشود. آنها متن را تا انتها با هم مرور میکنند. فیلم و پیشتر از آن کتاب اگر چه به مفهوم مازوخیسم میپردازد اما برداشته شدن مرز بین واقعیت و متن، کاراکتری که دائم بین خود نویسندهاش یا شخصیت نمایش در رفت و آمد است و هی این رشته را گم میکند و حتی تن به خواستههای زن بازیگر میدهد فیلم را دیدنی و جذاب میکند. رجوع به جایگاه زن در اسطورهها و کشف این حقیقت که چه طور یک انسان خودش را به مرور بردهوار تسلیم خواستههای دیگری میکند راه برای تحلیلهای روانکاوانه اثر باز میکند. حتی در بخشی زن به هیبت یک روانکاو سعی میکند شخصیت دوستدختر کارگردان را برایش شرح دهد. مرد همه گونه خودش را در اختیار او قرار میدهد. فیلم با حضور شبحگونهی زن به صحنه تئاتر (شما بخوانید صحنهی زندگی) و ترک کردن آن فضا در حالی که سرنوشت ازلی ابدی مرد را به سخره میگیرد (در حالی که به یک آکسسوار صحنه که شبیه آلتـی مردانه است طنابپیچ شده) مخاطب را برای کشف جزئیات بیشتر