مجموعه داستان «دوچرخه، عضله، سیگار» شامل هفت داستان از ریموند کاروند نویسنده فقید آمریکاییست. سادگی و در عین حال عمیق شدن در رفتارها و درونیات شخصیتها شاید از مهترین خصیصههای آثار کارور باشد. داستانهایی که ممکن است برای هر انسان در هر جای جهان رخ دهد اما توجه ویژه کارور به نزدیک شدن به روحیات شخصیتهای درگیر این رویدادها و انتخاب لحظات پیش پا افتاده اما حساسی که مسیر زندگی شخصیتها را تغییر میدهد از جذابیتهای آثار اوست. آثاری چون «چیزی خوب و کوچک»، «پاکتها»، «دوچرخه، عضله، سیگار» و «مردمآزارها» از خوبهای این مجموعه است. این کتاب با ترجمه شهاب
جرالد تقریبا سیساله، سه سالی میشود که زندگی مشترکی با شرلی زنی که دوازده سال از او بزرگتر است را شروع کرده. جرالد که میخواهد از ثروت و روابطی که شرلی دارد برای موفقیت خودش در زمینه بازیگری استفاده کند، مدتیست متوجه شده نتوانسته به آنچه که میخواهد نزدیک شود. او یک سفر جادهای را با شرلی با یک ماشین سنگین شروع میکند. پیشنهادی که بلافاصله شرلی با آن موافقت میکند. حالا در طول مسیر آتش اختلافات آنها دوباره شعله گرفته و با رسیدنشان به یک رستوران برای صرف صبحانه از هم جدا میشوند. این اختلاف یک قربانی هم دارد.
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها
بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم
۹۶ خفهخون ۹۸ خفهخون ۴۰۱ باز هم خفهخون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون میرسید به صفوف اسلحه به دستان
اوج سینمای پناهی «طلای سرخ» بود و «دایره». بعد از جریانات ۸۸ و دستگیری انگار پرت شد به دنیای دیگری. در این چند فیلم اخیر
تابستان ۹۱ دکتر به خاطر یک ماموریت کاری به آفریقا رفت. عکسهایش از این سفر را توی فیسبوکش میگذاشت. وقتی برگشت برای اولین بار اسم