دورتادور دنیا
شهاب

۴- دورتادور دنیا (همه‌ی افتادگان)

«همه‌ی افتادگان» را شاید بتوان پیش از آنکه روایت یک قصه ساده و سرراست دانست باید یک بازی کلامی به همراه همان جریان سیال ذهن خاص بکت قلمداد کرد که در آثاری چون مالون می‌میرد نیز آن را شاهد بودیم. «همه‌ی افتادگان» به طور نمادین داستان پیرزنی را روایت می‌کند که مسیری را باید تا ایستگاه قطار طی کند. ایستگاهی که قرار است در آنجا همسرش، آقای رونی را زیارت کند. در این مسیر هر بخشی را با یکی از اهالی روستا هم صحبت میشود. ابتدا با کریستی پسر گاریچی، در ادامه با آقای تایلر دلال و بازنشسته ی ارز که با دوچرخه‌اش کمی با خانم رونی هم صحبت می شود، در ادامه آقای اسلوکم کارمند پیست اسب سواری که او را با ماشینش تا ایستگاه می‌رساند و در ادامه تامی، باربر ایستگاه که او را همراهی کرده و نزدیک پله ها می‌رساند و دوشیزه فیت که او را کمک می‌کند تا از پله‌های ایستگاه بالا برود. پس از کمی گفتگو میان اهالی روستا قطار که مبداش را نمی‌دانیم کجا بوده به ایستگاه می‌رسد و مسافرها از آن پیاده می‌شوند، از جمله همسر خانم رونی که نابیناست. او  به کمک یک پسربچه به کنار خانم رونی می‌آید. آنها مسیر تا خانه را قدم می‌زنند و با زبانی گاه شاعرانه به مرور خاطراتشان و اوضاع حالشان می‌پردازند. «همه‌ی افتادگان» از نمایشنامه‌های شاخص بکت و از مجموعه دورتادور دنیا توسط مرادفرهادپور و مهدی نوید ترجمه شده است. شاید یکی از شاخصه‌های مهم این نمایشنامه را بتوان استفاده از یک دیالوگ جمعی بین تمامی شخصیت‌های حاضر و غایت و همچنین تمامی اصواتی که منبعشان در صحنه نیست نام برد. گفتمانی که ممکن است بین خانم رونی و دوشیزه فیت باشد اما نگهان آقای برل رئیس ایستگاه هم وارد می‌شود، و یا زنی در میان صحبت‌ها خارج از صحنه با دخترش که همانجاست هم صحبت

ادامه مطلب »