سوتفاهم داستان گروهی فیلمساز را روایت میکند که برای تهیه بودجهی ساخت فیلم تصمیم میگیرند با دزدیدن دختری که رویای بازیگر شدن دارد از پدر پولدارش اخاذی کرده و بعد دختر را با نقشهای که کشیدهاند به واسطهی فیلمنامه بکشند. سوتفاهم از معدود فیلمهایی جشنواره فجر بود که شاهد یک فرم روایی متفاوت در آن بودیم. فیلمی که سعی میکند مرز میان واقعیت و سینما را بر دارد. این بازی آنقدر ادامه پیدا میکند که مخاطب گاهی این تفکیک را اشتباه میگیرد و کارگردان به نوعی به هدفش میرسد. نمونهی این بازی را پیش از این در نمایشنامهی «شش شخصیت
با بالا گرفتن تب تبدیل عکسها به فرم نقاشیهای استودیو جیبلی، دیدم برای این کار هوش مصنوعی باید نسخه پلاس خریده باشید اما هوش مصنوعی
نوروز انگار تنها همون روز اولش آدم رو با یک حس و حال نو شدگی سنجاق میکنه. روزهای بعدش انگار دوباره میافتی توی یک سرازیر
سالها پیش جایی نوشته بودم: «یه روستا هست که سر جمع نوزده تا دختر داره توش. تا حالا هیچ شعر عاشقانهای برای هیچ کدوم از
در اینکه شکست خوردن بخشی از زندگی آدمیست شکی نیست. اینکه ممکن است انسان از هر شکستی پلهای برای پیروزی آیندهاش بسازد دور از ذهن
داستان نویسی آمریکا را به این صورت دوره بندی میکنند: ۱۸۳۰ – ۱۸۶۵ = دوره ی رمانتیک ۱۸۶۵ – ۱۹۰۰ = دوره ی رئالیسم ۱۹۰۰