«سیندخت» نوشته فریده فرجامیست. او از اولین نمایشنامهنویسان زن ایرانیست که در این متن یکی از داستانهای عاشقانه شاهنامه را به یک درام تبدیل کرده. داستانی که شاید در خود شاهنامه با تمامی جزئیات شاهدش باشیم اما اینجا با یک سری تفاوتها که در ادامه به آن میپردازیم به یک متن نمایشی تبدیل شده است. زال پس از زندگی با سیمرغ به پیش پدرش سام بازمیگردد. سام برای اینکه با نبیرهی ضحاک مبارزه کند، به مازندران میرود. او آنجا با موجودات نیمه گرگ و انسان مبارزه کرده و آنها را از بین میبرد. از طرفی زال که پس از تمرینهای
زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم
یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بیحوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراریتر چند مواد
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها
بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم
۹۶ خفهخون ۹۸ خفهخون ۴۰۱ باز هم خفهخون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون میرسید به صفوف اسلحه به دستان