در کنار مفهوم فیلمهای توریستی سعی میکنم به گونههای دیگر فیلمهای کمدی ایرانی بپردازم. گونههایی که انگار هیچ راه دیگری برای خنداندن مخاطب خود در سینمای ایران پیدا نمیکنند. چیزی که البته این روزها خیلی به آن پرداخته میشود و انگار فیلمهای کمفروشی هم نیستند ژانر فیلمهای توریستیست. حالا فیلم توریستی چیست؟ سینمای کمدی این روزها که مدتیست از ایدههای ازدواجمحور دور شده، (همان فیلمهای کمدی که دهه هشتاد را با آن سپری کردیم) از «عروس فرنگی» و «عروس خوش قدم» و «عروس فراری» گرفته تا «پوپک و مش ماشاالله»، «ازدواج در وقت اضافه»، «پسر آدم، دختر حوا»، و البته
«خشت و آینه» محصول سال ۱۳۴۳ ساخته ابراهیم گلستان؛ داستان راننده تاکسی را روایت میکند که شبی زنی را سوار ماشینش میکند. او موقع پیاده شدن نوزادش را در ماشین جا میگذارد. راننده هر چه تلاش میکند زن را پیدا نمیکند. او بعد از نتیجه نگرفتن در کلانتری مجبور میشود بچه را شب پیش خودش ببرد. معشوقه مرد (خدمتکار کافهای که مرد بعد از پیدا کردن بچه آنجا میرود) شب را پیش آنها میگذراند و از بچه مراقبت میکند. فردا مرد برای روشن شدن تکلیف بچه ابتدا به شیرخوارگاه رفته و بعد به دادگستری میرود. در تمام تلاشهایش انگار به
زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم
یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بیحوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراریتر چند مواد
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها
بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم
۹۶ خفهخون ۹۸ خفهخون ۴۰۱ باز هم خفهخون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون میرسید به صفوف اسلحه به دستان