نمایشنامه «شهر ما» نوشته تورنتون وایلدر داستان روستای کوچکی در حوالی نیورک اوایل قرن بیستم را در سه پرده روایت میکند. روستایی که زندگی عادی مردمش شبیه به هر جای دیگر دنیاست. وایلدر در این نمایشنامه همانطور که در موخرهی مترجم آمده تحت تاثیر برشت است. او این را بارها از طریق فاصلهگذاریهایی که در طول متن به کار برده ثابت میکند. طراحی صحنه آنچنانی وجود ندارد و شخصتها گاه با وسایل خیالی نقش خود را پیش میبرند. راوی داستان یا همان شخصیت «مدیر صحنه» در جایجای نمایشنامه حضور داشته و به روایت داستان خط میدهد. در پرده اول ما
تابستان ۹۱ دکتر به خاطر یک ماموریت کاری به آفریقا رفت. عکسهایش از این سفر را توی فیسبوکش میگذاشت. وقتی برگشت برای اولین بار اسم
با بالا گرفتن تب تبدیل عکسها به فرم نقاشیهای استودیو جیبلی، دیدم برای این کار هوش مصنوعی باید نسخه پلاس خریده باشید اما هوش مصنوعی
نوروز انگار تنها همون روز اولش آدم رو با یک حس و حال نو شدگی سنجاق میکنه. روزهای بعدش انگار دوباره میافتی توی یک سرازیر
سالها پیش جایی نوشته بودم: «یه روستا هست که سر جمع نوزده تا دختر داره توش. تا حالا هیچ شعر عاشقانهای برای هیچ کدوم از
در اینکه شکست خوردن بخشی از زندگی آدمیست شکی نیست. اینکه ممکن است انسان از هر شکستی پلهای برای پیروزی آیندهاش بسازد دور از ذهن