پیشنهاد فیلم

پیشنهاد کتاب

مربای شیرین

مربای شیرین نوشته هوشنگ مردای کرمانی داستان نوجوانی به اسم جلال را روایت می‌کند که یک روز صبح تلاشش برای باز کردن یک شیشه مربا نتیجه‌ای ندارد. مادرش، همسایه‌شان آقای زینلی، همکلاسی‌هایش، مدیر و معلم‌های مدرسه، بقالی که از او را مربا خریده، هیچ کدام یارای باز کردن در شیشه مربا را ندارند، باز نشدن در شیشه باعث بوجود آمدن شایعاتی شده که مردم را به خریدن بیشتر مربای شیشه‌ای ترغیب می‌کند. حتی زن آقای زینلی هم با خرید زیاد مربا باعث بالا رفتن قند پدر و مادرش می‌شود. از طرفی کارخانه شبدر که شیشه‌های مربا را روانه بازار کرده

ادامه مطلب »

نوشته‌های پیشین

درس‌های خودآموز

به این نتیجه رسیدم که برای نوشتن، یک چیز خیلی مهم است. وقتی چشمه جوشیدن خلاقیت خشک شده و به هر ریسمان باریکی چنگ می‌زنی

سنگ بزرگ

همیشه این ضرب المثل ایرانی برام در مواقع حساسی که فکر می‌کنم همه چی قراره به خوبی پیش بره تکرار می‌شه. «سنگ بزرگ نشونه نزدنه».

دوم بودن

زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم

معنی زندگی کردن

یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بی‌حوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراری‌تر چند مواد

دوراهی ریا و صداقت

من که راضی نیستم حتی یک‌ ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مال‌ها