برای یک عده وطن معنایی نداره، یک مشت مرز الکیه که یک سری فاشیست اون رو دور یک جغرافیا کشیدن، هر آنچیزی که مربوط به وطن باشه و ریشه تاریخی داشته باشه به هر طریقی محکوم به نابودیه، مزخرفه و به درد زبالهدان تاریخ میخوره. البته این وسط مساله وطن برای جایی عین فلسطین باشه فرق میکنه. اونها برای فلسطین خودشون رو جر هم میدن اما مثلا استقلال باقی کشورها آنچنان هم به تخ*مشون نیست.
به این نتیجه رسیدم که برای نوشتن، یک چیز خیلی مهم است. وقتی چشمه جوشیدن خلاقیت خشک شده و به هر ریسمان باریکی چنگ میزنی
همیشه این ضرب المثل ایرانی برام در مواقع حساسی که فکر میکنم همه چی قراره به خوبی پیش بره تکرار میشه. «سنگ بزرگ نشونه نزدنه».
زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم
یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بیحوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراریتر چند مواد
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها