
«داستانهای کوتاه از نویسندگان اسلاو» مجموعه داستانی از نویسندگانیست که در زبان فارسی کمتر از آنها ترجمه و خوانده شده است. داستانهایی از نویسندگان روس، اکراین، چک، بلغارستان و لهستان. اگر چه داستانهای منتخب با درونمایهای طنز همراه هستند اما همگی به نوعی نگاه نقادانه به وضعیت جامعهای که نویسنده در آن میزیستهاند دارند. در این بین آثاری چون «اعدام دفترچه»، «خاطره»، «بحران»، «عکس»، «ناقوس گوش بریده»، «میکروسکوپ»، «دادگاه»، «قصهای جدید درباره شاهی جدید»، «پیش از عزیمت»، «چمدان»، «خانه سالمندان خیابان چکیستها، شماره ۵»، «بچههای دیگران»، «ما»، «جلسه علنی»، «تصویر امپراتور فرانتس-ژوزف اول»، «ده سنتاوو»، «قتل معمولی» و «آسانسور» از
به این نتیجه رسیدم که برای نوشتن، یک چیز خیلی مهم است. وقتی چشمه جوشیدن خلاقیت خشک شده و به هر ریسمان باریکی چنگ میزنی
همیشه این ضرب المثل ایرانی برام در مواقع حساسی که فکر میکنم همه چی قراره به خوبی پیش بره تکرار میشه. «سنگ بزرگ نشونه نزدنه».
زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم
یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بیحوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراریتر چند مواد
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها