«نقطه سر خط» داستان زن و مرد پا به سن گذاشتهایست که بعد از گذشت بیستوپنج سال از به دنیا آمدن دخترشان سیسیل حالا باید بعد از طلاق گرفتنش از دختر او نیز مراقبت کنند. لیلی که دفترچه خاطرات شوهرش مارکو را در کمدی پیدا کرده با نوشتههایی روبرو شده که متوجه میشود گاهی نسبت به دخترهای زیبای توی خیابان خیالپردازیهای جنسی میکند. همین باعث شکلگیری مشاجره و دعوایی بینشان میشود که حتی زوئه دختر سیسیل هم از آن دعوا و مشاجره با خبر میشود. لیلی در حالت مستی از مارکو میخواهد که او را ترک کند. فردا صبح مارکو
زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم
یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بیحوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراریتر چند مواد
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها
بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم
۹۶ خفهخون ۹۸ خفهخون ۴۰۱ باز هم خفهخون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون میرسید به صفوف اسلحه به دستان