پدر چند بار خواسته بود اگر گذرم به الکتریکی خورد باطری کتابی بخرم، دائم فراموش کرده بودم. حالا هی یادم میآید اما چه فایده…؟ چه فایده…؟
چند روزی از سالگرد رفتن پدر میگذرد، شاید حضورش در این روزها و دیدن امیدواریاش به رفتن این اهریمننان امیدواری ما را هم مضاعف میکرد. او اولین نفری در زندگیام بود که با سیستم حاکم همیشه مخالف بود و ذات واقعی آنها را خوب میشناخت و میدانست چه جور موجوداتی هستند. کاش میبود و رفتن آنها را با هم نظاره میکردیم.

فلوریان زلر نویسنده فرانسوی که در چند سال اخیر چند نمایشنامه از او به زبان فارسی ترجمه شده فیلم «پدر» محصول ۲۰۲۰ را در کارنامه خود دارد. فیلمی که در نودوسومین جایزه اسکار ۶ نامزدی و ۲ جایزه از جمله بهترین فیلمنامه اقتباسی را برایش به ارمغان داشته است. فیلم اگر چه داستان سادهای دارد اما جزئیات مهم زندگی مردی را در آستانه آلزایمر به تصویر میکشد. شرایط سختی که ذره ذره شدت پیدا کرده و او را به تنهایی در یک خانه سالمندان هدایت میکند. چیزی که فیلم پدر را متفاوتتر از نمایشنامههای زلر میکند، استفاده از امکانات سینمایی
به این نتیجه رسیدم که برای نوشتن، یک چیز خیلی مهم است. وقتی چشمه جوشیدن خلاقیت خشک شده و به هر ریسمان باریکی چنگ میزنی
همیشه این ضرب المثل ایرانی برام در مواقع حساسی که فکر میکنم همه چی قراره به خوبی پیش بره تکرار میشه. «سنگ بزرگ نشونه نزدنه».
زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم
یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بیحوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراریتر چند مواد
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها