نمایشنامه «سوخته از یخ» نوشته پیتر آسموسن داستان زن (سیبیل) و مردی (ایزبراندت) را روایت میکند که سالها قبل در همسایگی هم زندگی میکردند و پس از مدتی عاشق یکدیگر میشوند. این عشق و علاقه زیاد تا زمانی ادامه پیدا میکند که دختر باردار میشود. و کمی بعد تصمیم میگیرد مرد را برای بزرگ کردن بچه از زندگیاش بیرون کند. او تصور میکند که با این شرایط نمیتواند عشقش را بین فرزند و مردی که دوست دارد تقسیم کند. حالا پس از گذشت چند سال مرد که پیمانکار ساختن تعدادی مجتمع آپارتمانی شده قصد دارد خانه زن و دخترش (میرا)
تابستان ۹۱ دکتر به خاطر یک ماموریت کاری به آفریقا رفت. عکسهایش از این سفر را توی فیسبوکش میگذاشت. وقتی برگشت برای اولین بار اسم
با بالا گرفتن تب تبدیل عکسها به فرم نقاشیهای استودیو جیبلی، دیدم برای این کار هوش مصنوعی باید نسخه پلاس خریده باشید اما هوش مصنوعی
نوروز انگار تنها همون روز اولش آدم رو با یک حس و حال نو شدگی سنجاق میکنه. روزهای بعدش انگار دوباره میافتی توی یک سرازیر
سالها پیش جایی نوشته بودم: «یه روستا هست که سر جمع نوزده تا دختر داره توش. تا حالا هیچ شعر عاشقانهای برای هیچ کدوم از
در اینکه شکست خوردن بخشی از زندگی آدمیست شکی نیست. اینکه ممکن است انسان از هر شکستی پلهای برای پیروزی آیندهاش بسازد دور از ذهن