
همان طور که در یادداشت تینوش نظمجو درباره آثار یون فوسه در انتهای نمایشنامه «کسی میآید» آمده، در آثار او “سکوت بخشی از زبان است، و ریتم سازماندهی حرکت کلمات در زبان”. کسی میآید داستان سرراستی دارد. زن و شوهری برای اینکه بتوانند از دیگران دور بمانند، خانه ای دور از سایرین کنار دریا خریداری میکنند. آنها به این امید که کسی سراغشان نمیآید وارد خانه جدیدشان میشوند. اما همان روز مردی که خانه را به آنها فروخته در اولین دیدار خود زن را میبیند. حالا که او در این ملاقات از زن خوشش آمده دوست دارد زمانهای بیشتری زن
زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم
یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بیحوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراریتر چند مواد
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها
بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم
۹۶ خفهخون ۹۸ خفهخون ۴۰۱ باز هم خفهخون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون میرسید به صفوف اسلحه به دستان