پیشنهاد فیلم

پیشنهاد کتاب

من چشمان هرزه ام را از لا به لای خرابه های این شهر پیدا کرده ام

از ماهِ خدا تنها غذا نخوردنش را بلدم ولا غیر…/

از زندگی کردن تنها خوردن و خوابیدنش را بلدم ولا غیر…/

از دوستی تنها توقعش را بلدم ولا غیر…/

از رسم و رسوم تنها شکستنش را بلدم ولا غیر…/

از اشتباه تنها تکرارش را بلدم ولا غیر…/

از مرگ تنها ترسیدنش را بلدم ولا غیر …/

در این دنیای بزرگ تنها خودم را می بینم ، ذهنم تنها منفی می بافد ، درونم لجنزار بزرگیست ، عقل من تنها بی خیالی میداند و زبانش پر از یاوه است ولا غیر…/

10 پاسخ

  1. سلام جناب آبروشن
    خرابه های کدوم شهر تو آخه یه جا که نیستی (توهین نشه خودت گفتی چشمان هرزه )‌ بو دار نوشتیااااا … گفته باشم !!!!
    تو شکسته نفسی کردی تو این پست بخاطر همین باهاش ارتباط برقرار نکردم و نمی کنم
    سایت گاو خونی هم که گفته بودی رفتیم اما باز نشد که نشد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته‌های پیشین

دیدگاه

و چگونه می‌شود پرنده‌ای در آسمان نظرش عوض می‌شود، دور می‌زند و برمی‌گردد؟

درباره‌ی پیر پسر

فیلم در قد و قواره‌ی تعرف و‌ تمجید‌های اغراق‌ شده که پیرامونش شکل گرفت نبود. تدوین‌ نقشش را به خوبی ایفا نکرد، جایی که می‌توانست

درس‌های خودآموز

به این نتیجه رسیدم که برای نوشتن، یک چیز خیلی مهم است. وقتی چشمه جوشیدن خلاقیت خشک شده و به هر ریسمان باریکی چنگ می‌زنی

سنگ بزرگ

همیشه این ضرب المثل ایرانی برام در مواقع حساسی که فکر می‌کنم همه چی قراره به خوبی پیش بره تکرار می‌شه. «سنگ بزرگ نشونه نزدنه».

دوم بودن

زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم