دنیا با مرگ من پایان می پذیرد

و پس از آن همه آدمها بیکار

و به من می خندند

تمام درخت ها بی استفاده و زمین که تمامش را یکجا ندیده ام

شاید تو را روزی در یکی از همین خیابان ها ببینم…

۱۵ نظر موضوع: خانه قبلی

15 پاسخ به “در یکی از همین خیابانها”

  1. بهشب گفت:

    شاید

  2. جرون گفت:

    آنان را که امید است چه باک است.
    با “نامه ای به رئیس جمهور آینده” به روزم

  3. زیبا بود
    دنیا هزاران سال است که با مرگ هر انسان پایان میپزیرد . منتها فقط برای او !!

  4. سلام
    مطالب جالبی بود استفاده کردم .ممنونم.

  5. جغد بندری گفت:

    دیدم…دیدم…دیدم دیدم

  6. فاطمه گفت:

    شاید تو را
    شاید تو را روزی
    شاید تو را روزی در یکی از این خیابان ها دیده باشم

  7. خیابان ذهن خسته معلول کج فهم مرا؟………

  8. فکر کنم اون تورو زودتر ببینه

  9. فاطمه گفت:

    برای بهشب و تولدش

  10. اپی گفت:

    از بند آخرش خوشم آمد…
    اما
    اگر جسارت نشود:
    به کار بردن بعضی کلمات زاید نفس شعرت را گرفته است.اگر استفاده از  تمامی کلمات برایتان ضروری است با جا به جای و بالا پایین کردن فکر کنم مشکل سکته های شعرت حل می شد. شعر می توانست با مقداری جراحی زیباتر شود.

    پاسخ:
    آره راست میگید..
    بعضی وقتا که  سعی می کنم چیزی اضافه کنم به شعر خراب میشه همه چی…                                                   

  11. حسن گفت:

    سلام
    خوبی؟ امیدوارم از من دلگیر نباشی

    با یه خبر به روزم

  12. برای راه اندازی یک مجله اینترنتی به تعدادی دوست و همکار نیازمندیم !

  13. سلام
    سلامت باشی
    بیا

  14. رحیمیان گفت:

    سلام
    سال نو مبارک.

  15. سلام .
    این روز شبها خرج آفتابه لحیم است …
    کجایی پسر . کم پیدایی .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.