«بیچارگان» ادامه دندان نیش لانتیموس است، پیش‌ترها گُدار گفته بود هر کارگردان تنها یک فیلم در عمر کاری خود می‌سازد، باقی تکرار همان فیلم اول است. حالا لانتیموس بعد از چند کار دوباره با این اقتباس به همان دندان نیش بازگشته. اما این‌بار او می‌خواد زندانی که برای شخصیت‌های پیشین ساخته است را به نهایت آزادی بدل کند، کودکی که قرار است در مواجهه با جهان پیش رویش کنجکاوانه هر آن‌چیزی که باید را کشف و تجربه کند.
اگر در دندان نیش دختر خانواده موفق به فرار می‌‌شود و در این نقطه‌ی عطف فیلم تمام می‌شود، اما در بیچارگان فیلم با رهایی بلا از خانه تازه شروع می‌شود. هر دو شخصیت آزادند اما بیچارگان انگار به نوعی ادامه داستان رهایی فیلم دندان نیش است.
بلا هر آنچه که برای رشد و تکاملش در این سفر قهرمانانه که منجر به نجات و رهایی‌اش می‌شود را تجربه می‌کند. این کار همانند آثار پیشین لانتیموس مخصوصا سه فیلم بلند اول او عجیب است. مغز نوزادی در بدن مادری که خودکشی کرده قرار می‌گیرد، کودک به عنوان یک نسل جدیدتر در مقابل رفتار مردسالارانه‌ی پدرش می‌ایستد و او را تنبیه می‌کند. فیلم با آنکه زمانش زیاد به نظر می‌رسد اما از ریتم قابل قبولی برخوردار است. بیچارگان اگر چه حال و  هوای غریب آثار ابتدایی لانتیموس را ندارد اما کماکان سعی دارد با آن اتمسفر هالیوودی‌اش مشتش را تا انتها برای مخاطب بسته نگه دارد.

بدون نظر موضوع: سینماتوگراف

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.