پیشنهاد فیلم

پیشنهاد کتاب

***

گاهی دلم برای سینما تنگ می شود

8 پاسخ

  1. دلتنگی خیلی بده
    یه کاری کن بیا به این موضوع فکر کن که اصلا چیزی به نام تصویر وجود نداشته و نداره تا الان هم هر چی دیدی خوابی بیش نبوده
    دفه ی بعد خواستی بنویسی کنار نوشتت گیلاس و هلو بذار چون انگور سبزه و خب سبز تو سیاهی دلتنگی رو تشدید می کنه

    پاسخ:
    سلام
    نمی شه….آدم تو فکرش هم تصویر می بینه
    آره سبز تو سیاهی دلتنگی رو تشدید می کنه… البته بستگی به این داره که دونه های یه خوشه چند تا باشه….

  2. و من وقتی سینما می روم دلم برای …. تنگ می شود.
    برای همین الان مدت درازی ست سینما نرفته ام.

    پاسخ:
    سلام
    یاد یه جمله ای افتادم که می گه :
    دوست دارم سوار موتورسیکلتم باشم و به خدا فکر کنم تا اینکه تو کلیسا باشم و به موتورسیکلتم فکر کنم… (مارلون براندو)
    دکتر شریعتی هم یه جمله شبیه این داره…

  3.   کارگاه عکاسی سینما(سینمای جنگ)              

                                                  

            باحضور حسن غفاری فارغ التحصیل دانشگاه هنررشته عکاسی  

                                         مکان سالن هنرمندان

                                          دوشنبه ساعت ۹الی۱۲   

    ……………………………. ……………………………………………………………

                    نمایش فیلم مردی برای زندگی

                     به کارگردانی رضااعظمیان

                   ۱۳۸۸/۷/۵مکان سینمای ستاره شهر       

    باحضوررضا-رضااعظمیان-سیدمحمدمختاری-حسن عفاری

                            ساعت ۳۰/۹

        هماهنگی برنامه های فوق توسط هنرمند عزیز اقای شهبازی

    پاسخ:
    سلام
    ممنون. شهبازی یافت شد…

پاسخ دادن به حسین رزده لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته‌های پیشین

دیدگاه

و چگونه می‌شود پرنده‌ای در آسمان نظرش عوض می‌شود، دور می‌زند و برمی‌گردد؟

درباره‌ی پیر پسر

فیلم در قد و قواره‌ی تعرف و‌ تمجید‌های اغراق‌ شده که پیرامونش شکل گرفت نبود. تدوین‌ نقشش را به خوبی ایفا نکرد، جایی که می‌توانست

درس‌های خودآموز

به این نتیجه رسیدم که برای نوشتن، یک چیز خیلی مهم است. وقتی چشمه جوشیدن خلاقیت خشک شده و به هر ریسمان باریکی چنگ می‌زنی

سنگ بزرگ

همیشه این ضرب المثل ایرانی برام در مواقع حساسی که فکر می‌کنم همه چی قراره به خوبی پیش بره تکرار می‌شه. «سنگ بزرگ نشونه نزدنه».

دوم بودن

زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم