هنوز هم روزهایی حالم خوب نیست . اما اشکالی ندارد ، زمانی بود که سالها حال خوبی نداشتم.
هنوز هم روزهایی حالم خوب نیست . اما اشکالی ندارد ، زمانی بود که سالها حال خوبی نداشتم.
زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم
یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بی‌حوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراری‌تر چند مواد
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مال‌ها
بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم
۹۶ خفه‌خون ۹۸ خفه‌خون ۴۰۱ باز هم خفه‌خون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون می‌رسید به صفوف اسلحه به دستان
3 پاسخ
سلام
وبلاگ خوبی دارید !
خوشحال میشم اگه به سایت ما هم سربزنید !
در صورت تمایل ما رو به اسم “پایگاه اطلاع رسانی فوتبال همدان” لینک کنید و پیام بذاربد که به چه اسمی لینکتون کنیم !
پاسخ:
سلام
ممنون
این روزها …
این روزها که می گذرد من حالم خیلی خوب است بیش تر از دیروز ها دیروزها هم خوب بود اما باور نداشتم و شاید این کودک درون نمی دانست که بزرگ شدنی وجود دارد
لودبریای بندرعباس
پاسخ:
سلام
کار خیلی خوبی شده …
میدانم روزی خواهی امد وخطهای ناموزون دستهایم راخواهی خواند
ومن
نگاهت را تلالوچشمان مهربانت را سینه ریزی ازمرواریدخواهم کرد
پاسخ:
سلام
شعر زیبایی بود