پیشنهاد فیلم

پیشنهاد کتاب

یزد – شهری که قدرش رو ندونستم


این دو تا عکس رو توی کوچه پس کوچه های قدیمی یزد گرفتم – بعد توی فتوشاپ این شکلیش کردم

25 پاسخ

  1. در نظر من دو آفت مهم در دید هنری عکاسی این دیار وجود دارد:

    ۱- کم‌اهمیت جلوه دادن تکنیک

    ۲- ندیده‌گرفتن تاثیر تکنیک

    پاسخ:
    سلام
    ممنون
    آمدم آقای امامی

  2. چرا قدرش را ندونستی مگه دیگر قرار نیست اون جا باشی؟

    پاسخ:
    سلام
    نمی دونم
    دارم کم کم از اون شهر خداحافظی می کنم

  3. سلام جناب آبروشن
    دارم قیافه هاشونو تصور می کنم
    مگه قدر خودتو بندرو می دونی ؟!
    درود

    پاسخ:
    سلام
    نه … بندر رو که نه ولی خودم رو نمی دونم….

  4. سلام
    خوبی ،تو ایستگاه اتوبوس اینقدر بلند بلند صحبت میکردی که خودتو ندیدم  وقتی رد شدم صداتو شناختم.چهار تا گوش بود و تو هم گرم صحبت،عکسا به دستت رسید؟

    پاسخ:
    سلام
    ممنون
    آره…  یادم اومد
    عکس ها هم رسید… دستتون درد نکنه . خیلی خاطره انگیز بودند

  5. سلام .
    بابا عکاس .
    بابا فتو شاپ .
    خوبی ؟  خوب باشی .
    به خوبا سر می زنی آقا جون مگه ما بدها دل نداریم .
    بروزم .

    پاسخ:
    سلام
    ممنون
    میام به همه دوستان سر میزنم اگر نظر نمی دارم ببخشید. چون چیزی به ذهنم نمی رسه که بگم

  6. قد قدر نشناسیت قد بکش قد تمام سانیه ها که بهم دورغ بافتی وراه رفتیم

    پاسخ:
    سلام
    قطعه جالبی بود

  7. با سلام
    وبلاگ کانون عکس بندرعباس  راه اندازی شد برای تبادل لینک
    می توانید در قسمت نظرات پیغام بگذارید امیدواریم تا بتوانیم با همکاری شما دوستان هنر عکاسی در استان را  ارتقا داده و شاهد موفقیت عکاسان هرمزگانی در این عرصه باشیم
    با تشکر
    کانون عکس بندرعباس
    http://bndphotoclub.blogsky.com/

  8. با سلام
    وبلاگ کانون عکس بندرعباس  راه اندازی شد برای تبادل لینک
    می توانید در قسمت نظرات پیغام بگذارید امیدواریم تا بتوانیم با همکاری شما دوستان هنر عکاسی در استان را  ارتقا داده و شاهد موفقیت عکاسان هرمزگانی در این عرصه باشیم
    با تشکر
    کانون عکس بندرعباس
    http://bndphotoclub.blogsky.com/

پاسخ دادن به امامدادی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته‌های پیشین

دوم بودن

زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم

معنی زندگی کردن

یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بی‌حوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراری‌تر چند مواد

دوراهی ریا و صداقت

من که راضی نیستم حتی یک‌ ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مال‌ها

دندان فیل

بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله‌، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم

خفه‌خون گرفتگان

۹۶ خفه‌خون ۹۸ خفه‌خون ۴۰۱ باز هم خفه‌خون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون می‌رسید به صفوف اسلحه به دستان