توی تاکسی نشسته بودم که رادیو خبر حکم اعدام محاربین در روز عاشورا رو اعلام کرد.

کمی بعد صحبت راننده رفت سمت نا امنی تو این روزا . بعد گفت که امروز  نزدیک به یک ساعت پیش جلوی بانک ملی شهربانی دو نفر موتورسوار انگشت های دست زنی رو با ساتور قطع می کنند تا کیفش رو ببرند . زن  همان موقع از بانک بیرون اومده بود  و با دیدن دزدها کیف رو محکم توی بغلش میگیره . بعد کیفش رو جلوی چشم صدها نفر مردم توی خیابون برده بودند . کیف و پول باز بر می گرده آیا انگشت های اون زن بر می گرده ؟

ای خدا محارب اونیه که توی روز عاشورا سنگ دست گرفته بود یا اونیه که با ساتور جلوی چشم مردم دزدی می کنه و انگشت قطع می کنه؟

بسیجی ها فقط بلدن با اون لباسها و موتورهاشون هر روز دسته جمعی جلوی مدرسه های دخترونه رژه برن که خدای ناکرده پسری به دختر چیزی نگه . یا اون اداره محترم فقط بلده هر روز چک کنه ببینه کی توی وبلاگ یا فیس بوکش چی نوشته؟

بله . شما خونتون از باقی مردم رنگین تره که اگه نبود می تونستید بفهمید مردم دارن با چه عذابی زندگی می کنند .

۱۴ نظر موضوع: خانه قبلی

14 پاسخ به “گه تو این مملکت”

  1. سیما گفت:

    درسته دوست من کاملا حس شمار و درک میکنم   

    پاسخ:
    سلام
    ممنون
    اون لحظه تنها جمله ای که به ذهنم اومد همین عنوان متن بود…

  2. رحیمیان گفت:

    سلام
    سال نو مبارک
    موفق باشید

    پاسخ:
    سلام
    ممنون . سال نو شما هم مبارک .

  3. کارت دارم خصوصی برام شماره بزار

    پاسخ:
    سلام
    نمی تونم وارد وبلاگت بشم . باز نمیشه . جالب اینه که خودم هم شمارت رو ندارم … به دوستان مشترک سری بزن شاید داشته باشند شماره من رو…. یا ایمیلت رو برام بذار  بفرستم برات .

  4. kiyOOsk گفت:

    سلام .
    درد ما یکی دوتا نیست .
    سربلند باشی .

    پاسخ:
    سلام
    این درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمی شود .

  5. مینو گفت:

    کاملا باهات موافقم…

    پاسخ:
    سلام
    ممنون . و فکر کنم دلیلش برای اینه که جاهایی زندگی می کنیم که همه چیزش تقریبا شبیه همه

  6. جیغ گفت:

    خب واقعیت همینه و اصل موضوع خیلی وخیم تر و وقیح تر اینی هست که نوشتی، بارها و بارها شده که شب در خونمون باز مونده چون مامان من هنوز فکر می کنه الان دهه چهل و اون راهت می تونه با در باز خونه بخوابه. و من نمی تونم هضم کنم و نمی تونم درک کنم چرا بعضی اشخاص با همه فقر فرهنگی و مالی و گشنگیشون و بدبختیشون بازم سنگ این مملکت گهی رو به سینه می زنند.
    کاش این پستتو نمیخوندم
    داغ دلم تازه شد دوباره دارم حرص می خورم.

    • لی گفت:

      حالا ای کاش تنها سنگ خود مملکت رو به سینه می زدند . سنگ افرادی رو به سینه می زنند که اونا حتی یک لحظه هم توی مخشون نمی تونن فرو کنن که سنگ این آدمای بدبخت رو به سینه بزنند . که اگه می زدند وضعیت مملکت این جوری نمی شد . امروز گذرم به وبلاگی خورد که اشک آدم درمیومد . انگار طرف توی این مملکت زندگی نمی کنه .

  7. جیغ گفت:

    اینو ادم رفته بنویسم که وقتی در خونمون باز مونده خدا بهمون رحم کرده اخه یه بار که اومده بودن تو حیاطمون دزدی سیم تلفنمون رو قطع کرده بودن ولی خب نتونسته بودن درو بازکنن و تا سر حرص و اینکه دست خالی نرن دیشمونو بردن اونم بدون پایه …..D:

  8. mohammad bi bak گفت:

    سلام حرفت درسته تو این مملکت دیگه برادر به برادر رحم نمیکنه تقصیر مردم هم هست فقط بلدن وایسن نگاه کنن اگه چند نفر برن سمتشون کاری نمیتونستند بکنن ولی متاسفانه…………

  9. مریم گفت:

    خیلی بدبختیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.