در استان هرمزگان، کمتر اثری در زمینه موسیقی می توان یافت که به معضلات و مشکلات جامعه ی خود اشاره کرده و آن را لخت و عریان به همگان نشان داده است. اگر چه ابراهیم منصفی در برخی آثارش بر مسائل سیاسی و اجتماعی جامعهی زمانه ی خود انگشت نهاده که حتی در این دوره نیز می توان برداشت های سمبولیکی از آنها داشت مثل:
شو تارن و سرگ هلهلوک
ده نفر گشنه وا یه کاسه مشوک…
یا
یه روز اتان مثل کوچک ، تگرن و هی تزنن کتک ، سینه ات اکنن شلال شلال ، تو بی خبر تو بیگناه ، درد اکن تو خونت چمک …
اما چه مقدار حرکت های اینچنینی ادامه پیدا کرد؟ چند بار اهالی موسیقی، حالا خواننده و نوازنده و ترانه سرا و … غیره اش فرقی نمی کند، در مقابل مسائل و مشکلات جامعه کمر همت بستند تا بگویند آنقدر ها هم نسبت به جریانات پیرامونشان بی تفاوت نیستند؟
خب حرکت های اینچنینی کمی شجاعت می خواهد و البته سواد.
وضعیت کنونی موسیقی که نگارنده را به یاد هندوستان و سینمای معروف هند (بالیوود) میاندازد کمی مایوس کننده به نظر میرسد. در سرزمینی که ثروتهای زیادی را در دل خود نگاه داشته و روز به روز آن را به راحتی به باد می دهد، شهری که اهالی آن از بیکاری و فقر رنج می برند مگر چقدر ترانه در وصف معشوقه میخواهد؟ چقدر از عشق دو جنس مخالف گفتن (حالا مضامین رسیدن و نرسیدنش را کاری نداریم) جذابیت دارد که دردهای بزرگتر به خاطرش به فراموشی سپرده می شود؟
اینکه سینمای هند با تصاویری آرمانی و رنگ های خیره کننده و رقص و آواز، التیامی برای زخم های مردم سرزمینش می شود، نسخه یا الگوی مناسبی برای موسیقی سرزمین ما است؟
موسیقی که اخیرا جز مدح یا لعن معشوقه، محتوایی برای عرضه ندارد، چگونه می خواهد سطح شعور، آگاهی و توقع جامعه را که یکی از رسالت های هنر بشمار می رود را بالا ببرد؟
برای همین است که در سالنی که امثال حسین علیزادهها حضور پیدا میکند، اهالی غیر موسیقی به راحتی یافت می شوند، سالن محسن یگانهها غلغله است.
خب سواد می خواهد…
هادی آرمین، خواننده خوش ذوق هرمزگانی که قطعات پرطرفداری را در کارنامهی کاری خود دارد، چند ساعتی از انتشار آخرین اثرش به نام «درد» می گذرد. اثری که خواسته اثری اجتماعی و متفاوتی نسبت به آثار قبلیاش باشد.
حرکت، حرکت قابل تقدیری است اما سوالی که پیش می آید این است که چقدر خواننده ی اثر با مسائل و مشکلات پیرامون خود درگیر شده؟ چقدر آنها را لمس کرده که حالا خواسته منعکس کنندهی آن باشد؟
(موسیقی اثر که خیلی جلوتر از ترانه آن است، تنها دلیلی بود که باعث شد این قطعه را چندین بار گوش دهم.)
ملموسترین مسئله، عدم شناخت گروه سازندهی این اثر نسبت به درد در بستر جامعهای است که در آن زندگی میکنند(از کاور تا موسیقی و ترانه را مورد توجه قرار دهید). موسیقی جذاب است اما همسو با محتوای ترانه هست؟ آیا ترانه برآمده از شرایط جامعهی هرمزگان، (گویشی که ترانه در آن شکل گرفته) هست؟ آیا اصلا کاوری که برای آن طراحی شده رگه هایی از محتوای کلی اثر در آن دیده میشود؟
خیر.
این عدم همخوانی عناصری که در این قطعه دیده می شود، دلیلی دارد، که پیشتر به آن اشاره شد.
سایقه نشان داده که هادی آرمین با برخی آثار خود بر راه و روش تعدادی از خوانندگان این استان تاثیرات قابل مشاهده ای گذاشته، امید است که هنرمندان به خصوص اهالی موسیقی که این روزها ایام پر مشغلهای را پشت سر میگذارند کمی جریانات پیرامونشان را بیشتر ببیند…
شجاعت و سواد مقولهی مفصلی است، پرداختن به آن در این متن نمی گنجد.
همین.
پ.ن ۱: هنوز در بین اهالی موسیقی اندک افرادی پیدا می شوند که رسالتشان چیزی نزدیک به زخمهای مردم این سرزمین است، با احترام به همهی آنها، بی شک این متن با یادی از این عزیزان نوشته شده است.
پ.ن ۲: ازدرد سخن گفتن و از درد شنیدن / با مردم بی درد ندانی که چه دردیست. (مهرداد اوستا)
پ.ن ۳ : درد را از اینجا دانلود کنید.
6 پاسخ
شهاب
سکانس آخر بندر گمبرون
همون…
دقیقا :)
سلام
کاملا باهات موافقم. درد رو باید داد زد . نمیشه با صدای آروم خوندش ! اون موقع دیگه درد نیست یا خیلی کمه انگار
سلام . ممنون.
درد رو باید قبل از هرچیز لمس کرد ، دیگه بعدش خواستی داد بزنن ، آروم بگن ، لمس کردن مهم تر از هر چیزیه .
به شدت باهات موافقم شهاب جان
ممنون ادریس جان .