پیشنهاد فیلم

پیشنهاد کتاب

یک سوال قومیتی

در ابتدا لازم به ذکر است که این متن قصد توهین به هیچ شهر یا قومیتی را ندارد بلکه اشاره به یک مساله است. و طرح یک پرسش.
مدتی بود که می خواستم متنی بنویسم در باب شوخی های قومیتی در برنامه های تلویزیونی و سینما که به خاطر اتفاقی که چند روز پیش در برنامه فیتیله‌ها افتاد، متنی را دیدم که تقریبا حرف مرا زده بود. که می توانید آن را در اینجا بخوانید. 

چندی بعد از اعتراض به سریال سرزمین کهن (که البته اعتقاد شخصی‌ام این است سرزمین کهن یکی از موارد نادری بود که نمی شد به آن خرده گرفت. چون جنس دیالوگ و شرایط پیش برد قصه طوری نبود که بشود دیالوگ امیر آقایی در آن فیلم را توهین به بختیاری‌ها دانست اما در باقی موارد چندین مورد به وضوح رفتارهایی دیده شده که نمی‌توان به سادگی از آن گذشت که به عنوان مثال می‌توان به فیلم عطش اشاره نمود. صحنه مربوطه را می‌توانید در اینجا ببینید). تعدادی از اهالی سینما و تلویزیون بر این باور بودند که تهرانی‌ها در این موارد صبور و با جنبه هستند چون شخصیت همه دزدها و خلافکارها در این آثار تهرانی‌اند.
در جواب باید به این عزیزان گفت اگر داستان فیلم در فضای شهر تهران رخ می‌دهد، طبیعی‌ست که شخصیت‌های مثبت و منفی فیلم یا سریال هم از همان بافت و جغرافیا انتخاب می شوند. همانطور که هم اکنون در همه شهرها سریال و فیلم ساخته می‌شود و شخصیت‌های مثبت و منفی با زبان همان منطقه صحبت می کنند. اما مساله اینجاست که بین همه شخصیت‌های فهیم سریال یا فیلمی که تهرانی هستند، یک شخصیت کودن آذری زبان انتخاب می‌شود همه معادلات برهم می‌خورد. یک شخصیت ساده لوح لر انتخاب می‌شود و یا یک شخصیت خسیس اصفهانی باز همه معادلات بر هم می‌خورد. 
حالا اگر همین فرمول را به عکس پیاده کنیم چه می‌شود؟ مثلا چند فیلم و سریال در تبریز ساخته شود و در کنار همه شخصیت‌های مثبت، تمامی دزدها و خلافکارها و فاحشه‌ها تهرانی باشند (به طور مستقیم هم اشاره شود از شهر تهران هستند)، باز هم مثلا اهالی تهران با روی باز می‌پذیرند؟؟؟

پ.ن : نقطه آغاز و پایان و فرار تمام قاچاقچیان و خلافکارها در تمام سریالها و فیلم‌ها مشخصاَ استان سیستان و بلوچستان و بندرعباس است.
پ.ن ۲‌‌:  توئیتی خواندم که اشاره کرده بود در جریان کهریزک یک پزشک ترک کشته شد. نه جامعه پزشک‌ها اعتراض کردند و نه ترک‌ها، آیا اعتراض تنها به سریال‌های تلویزیونی‌ست؟

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته‌های پیشین

دوم بودن

زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم

معنی زندگی کردن

یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بی‌حوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراری‌تر چند مواد

دوراهی ریا و صداقت

من که راضی نیستم حتی یک‌ ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مال‌ها

دندان فیل

بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله‌، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم

خفه‌خون گرفتگان

۹۶ خفه‌خون ۹۸ خفه‌خون ۴۰۱ باز هم خفه‌خون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون می‌رسید به صفوف اسلحه به دستان