۱۹ خرداد ۱۴۰۴

پیشنهاد فیلم

پیشنهاد کتاب

تاکسی نوشت

آدمها شب‌ها طور دیگری هستند، بعضی‌ها انگار از دل کتاب‌ها و داستان‌ها در‌آمده باشند و حیران و بی‌هدف در خیابان‌ها پرسه می‌زنند. ‌یا گاهی سوار تاکسی می‌شوند.
راننده داشت می‌گفت امشب مسافر مستی به تورش خورده که بین راه  پاهایش را از پنجره کرده بود بیرون. مسافر صندلی عقب گفت: دیگه چرا شلوارش رو درآورد؟ این چه کاریه آخه؟ راننده برگشت نگاهش کرد و گفت: چی داری میگی؟ مسافر در جواب گفت: با شما نبودم، داشتم با وجدانم حرف می‌زدم…و کمی بعد پیاده شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *