ساعت نزدیک‌های ۴ صبح است. خوابم نبرده، به هزار تقلا سعی می‌کنم بخوابم. به مراحله اول خواب وارد می‌شوم. چشمانم گرم شده و دارم به تاثیر سریال فرندز که چند ساعت قبل دیده‌ام شخصیت‌های سریال را در خواب می‌بینم. یکی از شخصیت‌ها همه جا را خیس می‌کند، خیس خیس. انگار با یک آب‌پاش روی همه آب می‌پاشد. از خواب می‌پرم. دستی به سرم می‌کشم خیس است. اول فکر می‌کنم عرق کرده‌ام‌. عرق نیست. (زمانی که به خاطر گرما عرق می‌کنم اول زیر گردنم عرق می‌کند به پایین، هیچ‌وقت سابقه نداشته که سرم و موهایم خیس شوند، اما الان هیچ جای بدنم خیس نیست. و حتی اصلا گرم هم نیست اما پشت سرم و موهایم خیس است) بلند می‌شوم دستی به بالش می‌کشم. بالش خیس خیس است. تمام سطح یک طرف بالش. حتی در گذشته یک بار هم عرق کردن اینطوری بالش را خیس نکرده، به گونه‌ای که اگر آن را ‌بچلانم آب از آن بچکد. فکر می‌کنم از کولر آب پاشیده روی بالش، اما اصلا کولر همچین کاری را نمی‌کند و دوما آب از کولر این مسیر عجیب و پر پیچ و خم را طی نمی‌کند که به جای صورتم، پشت سرم و بالش را خیس کند.

بطری آبی در‌اتاق است، اما با فاصله‌ی‌ زیادی از من در بسته چند متر آن‌طرف‌تر. آخرین حدس این بود که شاید دانه‌ای پشت گردنم‌ ترکیده و سطح بالش را خیس کرده اما اصلا در طول روز وجود همچین دانه‌ی آبدار و بزرگی را حس نکرده‌ام و در ثانی اگر دانه بترکد اینطوری بالش را خیس می‌کند؟ تا چند ساعت بعدتر هم خوابم نمی‌برد. منتظر تکرار حادثه می‌مانم ‌اما خبری نمی‌شود به زور می‌خوابم. با یک سوال بزرگ. اینکه چه طور ممکن می‌شود؟؟؟؟

دنبال یک جواب منطقی می‌گردم نه جوابی با اما و شاید و اگر‌ و حدس و گمان، چیزی که با ۲-۲ تا بشود توجیهش کرد.

بدون نظر موضوع: بدین سان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.