۱۷ خرداد ۱۴۰۴

پیشنهاد فیلم

پیشنهاد کتاب

مصادره به مطلوب

«اسماعیل مردی ناآگاه نسبت به فضای سیاسی و اجتماعی زمانه‌اش، با پول حاصل قمار در اطراف تهران زمین می خرد. او که کارمند ساواک است بدنبال انقلاب ۵۷ و تغییرات شرایط ناشی از آن ناچار می شود ایران را ترک کند و با همسر و فرزندش به آمریکا برود.»
مصادره مهران احمدی در روز افتتاحیه سی و ششمین جشنواره فیلم فجر در بندرعباس به نمایش درآمد. با توجه به مهارت بازیگری مهران احمدی با توقع بالایی روی صندلی سینما نشستم و منتظر بودم یک اثر به یادماندنی ببینم. البته که اشتباه می کردم! در هر حال فیلم مصادره اولین فیلم مهران احمدیست و اولین ها همیشه قرار نیست قابل قبول باشند!
مصادره علیرغم تلاش های فراوانش برای انتقاد به فضای اجتماعی که غالبا تکراری و گذرا بودند یک کمدی موقعیت است که موقعیت های کمدی‌اش آنچنان در خدمت پیشبرد داستان قرار نگرفته اند.
در این فیلم هم مثل اکثر کمدی های ایرانی بار طنز داستان به دوش فرد ساده‌ای‌ست که به دلیل ناآگاهی موجبات پیشبرد داستان را فراهم می‌کند. برای چنین شرایطی چه کسی بهتر از رضا عطاران!؟ مخاطب به جای دنبال کردن رفتارهای شخصیت اسماعیل، منتظر شوخی های کلیشه ای کاراکتر معمول رضا عطاران است تا حتی با تکراری‌ترین آنها قهقهه بزند! عطاران با کمی تغییر در جزئیات، ارژنگِ «نهنگ عنبر»ی که بیننده به دنبالش به سالن کشیده شده بود را دوباره به نمایش گذاشت!
در کنار نمایش عطاران، کلیشه زن آمریکایی بی وفا (در نهنگ عنبر زنِ آمریکادوست بی وفا) و هومن سیدیِ سریال عاشقانه و یک سری شخصیت‌های تیپیکال که به فیلم تزریق شده بودند را شاهد بودیم. در این میان تنها بازی بابک حمیدیان کمی قابل قبول‌تر از باقی بازیگران به چشم می‌آمد.
در بین تمام اتفاقاتی که سعی در پیشبرد داستان داشتند سوالات زیادی به ذهن متبادر می شد: مثلاَ مگر می شود یک نفر چند سال در یک اداره کار کند و متوجه آنچه در آن می‌گذرد نشود؟ مگر می شود یک نفر چند سال با یک فرد انگلیسی زبان که از ابتدا فارسی نمی‌دانسته زیر سقف زندگی کند و زبان انگلیسی را یاد نگیرد!؟ مگر می‌شود یک نفر اصلا از شرایط سیاسی جامعه آگاه نباشد و متوجه اتفاقی مثل انقلاب نشود!؟ و هزاران سوال دیگر…
درمیان تمام سوالات تا دقایق پایانی فیلم متوجه نمی‌شویم آنچه واقعا باید درگیرش شویم زمین‌های اسماعیل است یا نه! زمین هایی که هم آنقدر مهم است که هر چند دقیقه در فیلم در تماس های تلفنی با جلال به مخاطب یادآوری می‌شود و هم آنقدر مهم نیست که نحوه دستگیری زمین‌خوار و آنچه بر سر او می آید اصلا پرداخت نمی‌شود!
وجود یک سری صحنه‌ها در فیلم مشخص نیست، برای مثال اگر صحنه آشنایی با مادرزن اسماعیل را حذف کنیم چه ضربه ای به فیلم می‌خورد؟
یا مثلا اگر هویت زن آمریکایی اسماعیل و صحنه های مربوط به او از فیلم حذف می شد چه اتفاقی می افتاد؟ یا اگر فیلم با وجود دو خانواده «اسماعیل و زکریا» و «زن سابق اسماعیل و خانواده جدیدش» در یک خانه شروع میشد و اطلاعات لازم کم‌کم به مخاطب داده می‌شد فرصت برای پرداخت به جلال و زمین‌ها و برادر ناتنی‌اش بیشتر نبود؟
مصادره در ابتدا تا اواسط فیلم نقبی به پاپیونِ فرانکلین شافنر می‌زند و در بخش های انتهایی صحنه‌ای از فیلم گاو مهرجویی را یادآور می‌شود. جایی که تازه مخاطب متوجه می‌شود چقدر زمین‌ها باید برای اسماعیل مهم بوده که از دست دادنشان باعث شده اسماعیل حال مش حسن را پیدا کند!
در مجموع اگر شرایطی برایتان پیش آمد که به تماشای مصادره بنشینید سعی کنید بدون درگیر کردن خود با قصه از فیلم لذت ببرید و اگر فرصت تماشایش فراهم نشد چیزی را از دست نداده اید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *