شاید این چند ساله با واژه اختلاسگر و آن هم از نوع چندهزارمیلیاردیاش آشنا شده باشیم اما از مهمترین اختلاسگران این مملکت که همان اختلاسگران فرهنگیاند غافل شدهایم. چهل سال پیش با جریانی به اسم انقلاب اسلامی امید این میرفت که فیلمفارسیهای پیش از آن به طاقچهی تاریخ رفته و دوباره به آن دوران سطحی سینما بازنگردیم. اگرچه در دهه شصت تلاشهای مهمی شد و فیلمهای مهمی در تاریخ سینمای این مملکت ساخته شدند اما با شروع دهه هشتاد و سرازیر شدن انواع فیلمهای مبتذل به بدنهی سینمای این مملکت از اجارهنشینها و مسافران به عروس خوشقدم و عروس فرنگی رسیدیم. چرخشی که باعث شد ذره ذره پای فیلمفارسی از نوع پرفروشش به سینمای این مملکت باز شود و در پی آن فیلمهای به اصطلاح کمدی به دنبال زدن رکورد فروش فیلمهای پیش از خودشان باشند. از اخراجیهای دهنمکی بگیرید تا همین فیلمهای اخیر.
نمونهی اعلای بحثمان میتواند ساخته اخیر ابوالحسن داوودی «هزارپا» باشد. فیلمی که یک تنه روی سایر رقیبانش را سپید کرده. پس از فیلم نهنگ عنبر ۱ ساخته سامان مقدم که اندک خلاقیتی در نشان دادن دههی شصت و هفتاد ایران با آن گریمهای اغراق شدهاش به خرج داد، (اگر چه یکی از سکانسهای ابتدایی فیلم کپی از فیلم آملی پولن ساخته ژان پیر ژونه بود) باعث شد تعدادی فیلمساز دیگر همین فرمول مقدم را دستمایه کار خودشان قرار دهند. مصادره ساخته مهران احمدی و هزارپا ساخته داوودی. که البته خود مقدم هم یک بار دیگر از روی دست خودش فیلم نهنگ عنبر ۲ را ساخت.
چندی پیش با شندین خبر اینکه مسعود فراستی در مجلس گفته بود فیلم «گشت ارشاد ۲» فیلم مستهجنیست کمی ناراحت شدم که چرا یک سینماگر باید در کار همکارش اخلالی از این دست بوجود بیاورد. تا اینکه فرصتی دست داد و فیلم گشت ارشاد ۲ را دیدم. آنجا بود که فهمیدم مسعود فراستی واژه نجیبانهای برای این فیلم انتخاب کرده. وگرنه گشت ارشاد ۲ مرزهای مستهجن بودن را جابهجا کرده بود. هزارپا هم هیچ کم از آن نداشت. داستان بی سرو ته، انواع شوخیهای جنسی، یک رضا عطاران تکراری که از نهنگ عنبر ۱ خودش را تکرار میکند و یک جواد عزتی که باز هم او را از فیلم «در مدت معلوم» به خاطر داریم. شوخی با کاراکترهای درشت اندام که مرزهای اخلاقی را نادیده میگیرد، و تا دلتان بخواهد سوالهای بیجواب که از پیرنگ ناخوبش سرچمشه میگیرد.
عزیزی میگفت حداقل فیلمفارسی تلاش میکرد مفاهیم بهتری را به بیننده نشان دهد، تا اینکه دختر تحصیل کردهای را نشان دهد که از زور بیشوهری حاضر است خودش را به یک دروغگوری کلاش و دزد بچسباند. این است بازتولید مفاهیم اشتباه و کلیشهای و جنسیت زده در جامعه ما که با این نوع آثار به حیاتشان ادامه میدهند. دخترانی که هر چقدر تحصیلکرده و با سواد باشند و حتی استقلال مالی داشته باشند برای اینکه عاقبت به خیر شوند باید ازدواج کنند (ولو اینکه طرف آدم خلافکاری باشد). سخن زیاد است و وقتمان ارزشمند وگرنه از این دست فیلمها در سینمای ما کم نیستند. از آثار زیر شانه تخممرغی گرفته تا همین فیلمهایی که این روزها میلیاردی میفروشند.
به هر حال سینماگران و آنهایی که جیب شما را با نشان دادن این آثار سخیف میزنند، و در عوض محصولی کمارزش، بیمحتوا و نازل را در اختیارتان قرار میدهند کم از اختلاسگران مادی ندارند. هر دو سرمایه شما را به تاراج میبرند. یکی مال شما را و یکی شعورتان را. اولی شما را به زندگی فقیرانه عادت میدهد و دومی به فکر نکردن.
عالي نوشتي.دست مريزاد
ممنون از شما