قبل از هرچیز میگم که من خودم رو یکی از هنرمندان استان هرمزگان نمیدونم. خوشبختانه و یا متاسفانه خیلی از دوستان هنرمند هم من رو یکی از زنانِ (حتی باتجربه) هنرمندی که حضورشون در جلسات رسمی موجب نا-راحتیشون میشه نمیدونند. البته من هم ترجیح میدم حالا حالاها به «نسترن محسنی» بودن با تمام کاستیهاش ادامه بدم چرا که خوب می دونم «کی هستم، از کجا اومدم و در کجا ایستادم و چه کارهایی می خوام بکنم.» فعلا تشخیصم اینه که یک جامعه محدود که اون افراد رو دوستانم میدونم اطرافم داشته باشم و هیچ لقب و عنوان و جایگاه دیگری نداشته باشم! و تنها به عنوان فردی در جستجوی تجربه شناخته بشم. همین برای من کافیه نه اینکه عضو “زاپاس” گروههای هنری مختلف باشم.
در این چند سالی که خودم رو در فضای هنری استان قرار دادم چیزی جز حس دافعه نصیبم نشده. از نگاههای قضاوتگر و رفتارهای عجیب بسیاری از هنرمندان و هنردوستان گرفته تا خط کشیهای عجیبی که حتی خودشون هم نمیدونستند اسمش رو چی بذارند! همه اینها هر روز بیشتر از دیروز تمایلم به فاصله گرفتن از افراد جامعه هنری رو بیشتر کرد. نمیخوام وارد جزئیات بشم، دلیل باز کردن این بحث صرفا یک اتمام حجت با افرادی هست که احتمالا با اونها برخورد خواهم داشت.
بارها و بارها برای دوستان با واسطه یا بیواسطه طراحیهایی انجام دادم بدون اینکه انتظاری از طرف مقابل داشته باشم. افرادی که مقابل من قرار میگرفتند “بعضا” یک نگاه از بالا به پایین داشتند که با سفارشی که به من میدادند به زعم خودشون باعث ارتقا جایگاه هنری من میشدند. مسئله خوب یا بد بودن طراحیها نیست که شاید این طرحها بدترین طرحهای دنیا بودند. اما وقتی شما با یک نگاه دوستانه و برای حفظ احترام متقابل(در فشرده ترین شرایط کاری ممکن) زمان و انرژی و ذوق خودتون رو صرف طراحی اثری میکنید انتظار ندارید بعد از ارائه کار وارد فضای مجازی بشید و “””با انتشار طرح دیگری مواجه بشید.””” (واقعا شما باشید چه احساسی خواهید داشت!؟) حتی دیده شده طرف مقابل متوجه نیست که حتی در جواب طرحی که دریافت کرده کلمهای تایپ کنه. فرقی نمی کنه به صورت رایگان:
تقاضای طراحی پوستر داشته باشید،
یا تقاضای طراحی لوگو،
یا تقاضای طراحی اثر برای جشنواره
یا تقاضای طراحی فراخوان
و یا هزاران تقاضای دیگه…
شاید باورتون نشه اما برای من نفس انجام کارم خیلی مهم تر از نقطه توجه جمع قرار گرفتن هست و فکر، وقت و انرژی که برای انجام کارم می ذارم بسیار برام مهمه حتی اگر این کار نهایتا یه جوجه اردک زشت از آب در بیاد.
هر فردی در زندگی کاریش هزاران طراحی انجام میده که شاید ازشمندترینها کم تعداد ترین ها باشند و من هم ابایی ندارم که بگم احتمالا تا الان کار ارزشمندی انجام نداده باشم. مگر چند درصد از زندگی کاری من گذشته چه بسا که شاید من هیچ گاه کار ارزشمندی انجام ندم و هیچ تاثیری هم در افتادن برگی از درختی نداشته باشم!؟
بارها گلایه هامو نوشتم اما هربار بنا به دلایلی که بیشتر تصورِ نگه داشتن احترام طرف مقابل بوده بی خیال ابرازشون شدم. اما گویا این رفتار یک رفتار کاملا عادی و توجیه شده در فضای هنری محسوب میشه. شاید تا الان متوجه نشده باشید که این رفتار چقدر آزاردهنده ست، مخصوصا که از سمت افرادی انجام بشه که برای شخصیتشون احترام زیادی قائل باشیم. شاید تا به حال بسیاری افراد طراح بودند که این برخوردها براشون مهم نبوده اما برای من مهمه و احتمالا برای بعضی افراد دیگری هم که قراره بعدا وارد این عرصه بشن مهم باشه. مهمه که اینقدر به من احترام گذاشته بشه که در جواب کاری که انجام دادم در جریان پاره ای از توضیحات قرار بگیرم حالا می خواد دلیل حذف شدن طرح باشه، دلیل استفاده نکردنش یا از همه مهم تر دلیل سفارش به یک طراح دیگه به صورت همزمان!(حتی گاهی من رو شرایط فشرده زمانی قرار دادند اما همزمان طراح دیگری در آسایش فکری طرح دیگری براشون طراحی کرده)
روی صحبتم با فرد خاصی نیست، در هر صورت حرف هایی بود که باید زده میشد. من همچنان (به عنوان نسترن محسنی نه عضوی از گروه یا صنفی در حال حاضر) کارهایی رو رایگان انجام خواهم داد اما ترجیح میدم در انتخاب افرادی که این کارها رو براشون انجام میدم گزیدهتر کار کنم و اولویتم رو برای انجام کارهای رایگان به “افراد کم تجربه و تازه وارد” (مثل خودم!) و یا فعالیت هایی با “هدف خاص” اختصاص بدم.