کتابی در باب جنگ، عکاسی از جنگ و هرآنچه از فجایع بشری تا کنون به تصویر کشده است. شاید این کتاب پاسخی باشد به اینکه چرا بعد از هجمه اخبار بد، بی تفاوت میشویم، برایمان مرگ یا مصیبت دیگران عادی میشود. اینکه برخورد مردم با این اخبار بد از چه زمانی، به چه شیوهای ثبت شده و چرا اخبار تلخ غالبا بخش گستردهتری از رسانهها را درگیر میکند. در پایین بخشهایی از کتاب را میخوانید:
–این مشاهدات حاوی پیامی دوپهلو هستند؛ رنجی که در معرض دید قرار گرفته مهر تاییدی است بر آنچه وقیحانه و ناعادلانه در حالا وقوع است و باید بهبود یابد، و از طرفی نیز حضور همیشگی این عکسها و ترسها دیگر کمکی نمیکنند؛ آنها تنها این باور را قدرت میبخشند که تراژدی در بخشی از جوامع عقبماندهی جهان که حتما فقیر هم هستند، اجتنابناپذیر است.
–باید گفت برای بسیاری، دیدن صحنهای خوفناک آرزوست. اگر از واژهی آرزو استفاده کنیم، داریم به یک انحراف روانی نادر اشاره میکنیم.
–درواقع در اکثر جوامع مدرن، {دیدن} ضربوشتم شادیزاست تا شوکآور؛ اما درست نیست به همهی خوشونتها به یک میزان بیاعتنا باشیم؛ بعضی در مقایسه با فجایع دیگر بیشتر مستحق طعنه هستند.
–رسانهها به یاری تصاویر، گرایشات عموم را هدایت میکنند. تا وقتی عکسها زندهاند، جنگ واقعی به نظر میرسد.
–این برانگیختگی بیشازحد {ماحصل از دیدن مداوم اخبار ناخوشآیند} «ذهن نکتهسنج را کُند» و آن را به «رخوتی قسیالقلب» دچار میکند.
–شکم گندهی مدرنیته واقعیت را جویده و تمامیاش را در قالب تصاویر به بیرون تف کرده است.
کتاب «تماشای رنج دیگران» نوشته سوزان سانتاگ، به ترجمهی زهرا درویشیان در نشر چشمه به چاپ رسیده است.