پیشنهاد فیلم

پیشنهاد کتاب

باغ‌‌وحش رها شده

این روزها اخبار تزریق واکسن در کشورهای مختلف به گوش می‌رسد، انگلیس ذره ذره شرایط بحرانی را پشت سر گذاشته و دارد وارد شیب ملایم کمتر شدن آمار مبتلایان و فوتی‌ها می‌شود. اما هنوز در ایران خبری از هیچ نوع واکسنی نیست، یک روز خبر واکسن کوبایی (که باید حتی به وجودش) و یک روز دیگر خبر واکسن روسی (که باید به موثر بودنش) شک کرد به گوش می‌رسد و وارد کردنش در هاله ای از ابهام است. اما تنها چیزی که امیدوارم می‌کند همین تمام شدن وضعیت آخرالزمانی در بخش‌هایی از جهان است. وضعیتی که سیاهی را داشت در تمام جهان یکدست می‌کرد. حالا ما که نه اما عده‌ای دیگر حداقل از این وضعیت رها می‌شوند.
ولی از طرفی حالا ما شده‌ایم عین حیوانات باغ‌وحش که کماکان باید در قفسمان بمانیم. جهان از بیرون نظاره‌گر ماست و بعد از تمام شدن وقت بازدید مردم به خانه‌شان برمی‌گردند. این مائیم که خانه‌مان در قفس است. این مائیم که باید با این وضع تلاش کنیم که زنده بمانیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته‌های پیشین

درباره‌ی پیر پسر

فیلم در قد و قواره‌ی تعرف و‌ تمجید‌های اغراق‌ شده که پیرامونش شکل گرفت نبود. تدوین‌ نقشش را به خوبی ایفا نکرد، جایی که می‌توانست

درس‌های خودآموز

به این نتیجه رسیدم که برای نوشتن، یک چیز خیلی مهم است. وقتی چشمه جوشیدن خلاقیت خشک شده و به هر ریسمان باریکی چنگ می‌زنی

سنگ بزرگ

همیشه این ضرب المثل ایرانی برام در مواقع حساسی که فکر می‌کنم همه چی قراره به خوبی پیش بره تکرار می‌شه. «سنگ بزرگ نشونه نزدنه».

دوم بودن

زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم

معنی زندگی کردن

یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بی‌حوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراری‌تر چند مواد