«کوپه شماره ۶» ساخته یوهو کاسمانن کارگردان فنلاندی که همراه با «قهرمان» اصغر فرهادی جایزه بزرگ کن را از آن خود کرد؛ داستان زن جوان فنلاندی را روایت میکند که به هوای دیدن سنگنگارههایی که در نزدیکی مرز روسیه با قطب شمال است سفری را آغاز میکند. سفری که در ابتدا قرار است با دوستدختر روسش باشد اما او سفر را لغو کرده و دختر مجبور میشود تنها مسیری طولانی را طی کند. در قطار پسر جوانی هممسیرش شده که ذرهذره به او نزدیک میشود. تا جایی که تنها کسی که در روسیه حاضر میشود دختر را به دیدن سنگنگارههای مورد علاقهاش ببرد همان پسر جوان است.
چیزی که فیلم را جذاب میکند انحنای شخصیتیست که شیب تندی ندارد. انحنای شخصیتی که بیش از اینکه بخواهد درباره شخصیت اصلی یا همان دختر باشد درباره پسر است. پسری که ابتدا به خاطر خوردن یک شیشه مشروب دختر را میرنجاند اما پس از مدتی به خاطر از بین بردن غم دختر و گرفتن یک شیشه مشروبِ مرغوب ساعتش را هم گرو میگذارد. در هتل به دیدنش میرود و افرادی را برای رساندن دختر به منطقه سنگنگارهها بسیج میکند.
فیلم شکلگیری یک رابطه عاطفیست. رابطهای که ابتدا با کینه شروع میشود و به یک علاقه تبدیل میشود. دوگانگی عشق و نفرت در انتها خودش را روی کاغذی که پسر به دختر میدهد نشان میدهد. عبارت توهینآمیزی که همه ما میدانیم ابراز علاقه پسر به دختر است. پسر از این توهین خبر ندارد اما لبخندی بر چهرهی دختر پدیدار میشود. علاوه بر همهی اینها فیلم ریتم خوبی دارد و مخاطب معطل لحظات کشدار این سفر طولانی نمیشود. فیلم ادعایی برای یک درام پر پیچوخم ندارد اگر چه بر اساس کتابی با همین نام ساخته شده است.