نهمین جایزه داستان‌های ده‌کلمه‌ای فراموشی لی همچون سال‌های گذشته با شروع آذرماه پذیرای داستان‌های ده‌کلمه‌ای علاقمندان و شرکت‌کنندگان محترم است. از این رو پایگاه اینترنتی داستان‌های ده کلمه‌ای به آدرس www.10w.ir آماده دریافت آثار شرکت‌کنندگان است. امسال برخلاف سالهای پیش داوری آثار پس از انتخاب توسط هیئت انتخاب در سایت قرار گرفته و بازدیدکنندگان آثار مورد توجه خود را انتخاب می‌کنند. از این رو آثاری که بیشتری رای را کسب کرده باشند به عنوان آثار برگزیده انتخاب می‌شوند. آخرین مهلت ارسال آثار شب یلدای ۹۶ است و هفته‌ی اول دی‌ماه آثار برای رای دادن در سایت قرار می‌گیرند.

| بدون نظر

اخیراَ مصاحبه ای از من در مجله فرهنگی هنری راودیان به چاپ رسیده که متاسفانه نسخه اصلاح نشده‌ی آن است. جملات گاه نامفهوم و گنگ است. برای اینکه حداقل مخاطب هایی که می خواهند نسخه بهترش را بخوانند این را پیشنهاد میدهم.

درست است که شما از سن خیلی کم داستان می نوشتید؟

شروع  فعالیتهایی که منجر به فعالیت هنری من شد بر می گردد به آشنایی ام  با کانون پرورش فکریاز زمانی که دبستان بودم . آنجا یکسری جلساتی داستان خوانی برگزار می شد. بچه ها داستان هایشان را می نوشتند ،حالا در هر سنی که بودند و آثارشان را می خواندند . این بر می گردد به اواخر دبستان و اوایل راهنمایی. آنجا شروعی بود برای من که با فضای داستان آشنا شوم که بعد از آن به مرور با سینما آشنا شدم.

ومیتوان گفت که خیلی از فیلمنامه هایت را خودت می نویسی ؟

بیش از نود درصدشان را. تنها یک بار دو دوست که در دو زمان متفاوت ایده هایی را با من در میان گذاشته بودند و من بعدها متوجه شدم که آن دو ایده چقدر با هم ارتباط دارند و از تلفیق این دو، فیلمنامه ای نوشتم . به جز این باقی فیلمنامه هایم را خودم نوشته ام.

چطور شد که به فراموشی لی رسیدی؟ 

اواخر دبیرستان وارد فضای فیلمسازی شدم. تا سال هشتاد و هشت یک سری فیلم های کوتاه ساختم. می شود گفت برخی از آنها سیاه مشق هایی بود که ساختار بصری منسجمی هم نداشت. در این بازه زمانی خیلی کم به سمت داستان می رفتم هرچند داستان و رمان میخواندم. تا اینکه سال هشتاد و هشت من یک داستان خیلی کوتاهی شنیدم.

خیلی کوتاه یعنی چقدر کوتاه؟

یعنی شش کلمه . داستانی به نامبرای فروشعنوان داستان برای فروش بود و خود داستان چهار کلمه بود. کفش های نوزاد استفاده نشده.

«برای فروش

کفش های نوزاد استفاده نشده»

داستان احتمالا داستان زن و مردی ست که دوست داشته اند بچه دار شوند که نشده اند یا بچه دار شده اند و بچه شان فوت شده و یا هر چیز دیگری. در هر صورت این کفش ها استفاده نشده و گذاشته اند برای فروش. داستان جالبی بود و من دوستش داشتم. بعد ازین یک سری ایده های ده کلمه ای و یازده کلمه ای در ذهن من شکل گرفته بودداستان های کوتاهی که تعداد کلماتشان کم بودآن زمان وبلاگ نویسی در ایران یک مقدار رونق داشت و شبکه های اجتماعی خیلی پر و بال نگرفته بودند و این ایده آمد توی ذهنم که در وبلاگ خودم فراخوانی منتشر کنم و چون کاملا وارد فضای فیلمسازی شده بودم و از فضای داستان کاملا دور بودم سعی داشتم یک اتفاق ادبی را شکل دهم. فراخوان را گذاشتم توی وبلاگم و چهار نفر شرکت کردند که اسمشان را هم هنوز به خاطر دارم از بچه های هنرمند هرمزگان بودندجایزه ای هم تعیین کردمیک دی وی دی پر از فیلمهای مطرح تاریخ سینما به عنوان جایزه و چون تنها چهار نفر شرکت کردند،آن دی وی دی را به هر چهار نفر دادم. همان سال فراخوان اول آذرماه منتشر شد شرکت کنندگان تا سی ام آذرماه یعنی شب یلدا فرصت داشتند که آثارشان را ارسال کنند. این تقویم از آن دوره تا کنون برای این جایزه پابرجاست.

جشنواره داستان ده کلمه ای فراموشی لی دغدغه ای ست در رابطه با ادبیات داستانی؟

قطعا همینطور است. علاوه بر دغدغه ای که داشتم از سال دوم به بعد انگیزه ام این بود که قرار است خیلی چیزها یاد بگیرم و میتوانم بگویم تا امروز خیلی چیزها یاد گرفته ام. چه در رابطه با داورهایی که انتخاب می شوند چه در ارتباط با داستان هایی که ارسال می شوند و ذهنیت من را نسبت به یک سری فضاها تغییر می دهند و این برای خود من تمرین خوبی بود و واقعا بعضی از داستان ها هنوز توی ذهنم مانده اند و تاثیرشان را گذاشته انداز طرفی هم احساس می کردم که جای خالی هچین مسابقه ای در کنار سایر جوایز ادبی احساس می شد.

7.leee

چرا ده کلمه ای ؟ این اندازه از مینی مال گرایی برای چیست؟

شاید اولین دلیلش این بود که خود من داستان ده کلمه ای نوشته بودم و دوست داشتم بدانم برای  دیگران چه بازخوردی خواهد داشت و چه چیزهایی دارند برای نوشتن. از سال هشتاد و هشت که شروعش بود و همانطور که گفتم از آن داستان شش کلمه ای (شایعه شده بود که این داستانی ست از همینگوی. اما تاریخ انتشار این داستان بر میگردد به زمانی که همینگوی دوازده ساله بودهمن آن زمان می دیدم که مینی مال نویسی خیلی در بلاگستان و فضای مجازی باب شده است و همچنان فضای مجازی دارد به سمت مینی مال نویسی حرکت می کند. به گونه ای که چند سال قبل ترش شما یک شبکه ی اجتماعی می بینید به نام توییتر که به شما به اندازه صد و چهل کاراکتر فرصت می دهد پیامی را ارسال کنید. این موضوعی ست که صرفا محدود به ایران نمی شود و کل جهان با این موضوع درگیر است. همه ی آدم ها به سمت مینی مال نویسی در حرکت هستند و ریشه داستان های ده کلمه ایفراموشی لیبه این خاطر بود که احساس میکردم فضا، فضای مینی مال نویسی ست. یعنی روحیه آدمها دارد به این سمت می رود. اینکه در کوتاه ترین ترکیبی که می توانند کلمات را بچینند کنار هم و پیامی را برسانند. بعد از آن بود که دیدم یک مجموعه داستان پنجاه کلمه ای از نویسنده ها جمع آوری و چاپ و منتشر شده است. بعد از سال هشتاد و هشت که فراموشی لی برگزار شد متوجه شدم یک سری وبلاگ و وبسایت ها هم دارند یک سری جشنواره داستان هایی به عنوان مثال پنجاه کلمه ای، هفتاد و دو کلمه ای و از این دست برگزار می کنند و تا قبل از این که من برگزار کنم اطلاعی نداشتم که آیا برگزار می شده یا خیر ولی از سال هشتاد و هشت به بعد دیدم تعداد این فراخوان ها دارد زیاد می شود.

در واقع به نحوی احتمال می دهید بانی این کار شما باشید؟

احتمال میدهم . البته این امکان هم وجود دارد که قبل از من کسانی فراخوان داستان های چند کلمه ای منتشر کرده باشند و من در جریان نباشم اما مطمئن هستم که قبل از فراموشی لی در یکی از شهرهای غربی کشور، داستان های اس ام اسی برگزار می شده و من بعدا مطلع شدم که متن را به شکل اسم اس می فرستادند، داوری می شده و جوایزی اهدا می کردند. خب در قالب اس ام اس بیشتر از چند کلمه می شود نوشت و قطعا ده کلمه ای نبوده  قبل از خودم ؛ اطلاعات دقیق تری ندارم اما از سال هشتادونه و نود به بعد این نوع فراخوان ها فراوان منتشر می شد. مثل مجله داستان که بخش مسابقه دیالوگ نویسی برای کارتون را در صفحات آخر ماهنامه اش چاپ می کرد.

باتوجه به ده کلمه ای بودن داستان ها، داور ها را بر چه اساسی انتخاب میکنی؟در واقع داور داستان ده کلمه ای باید ویژگی خاصی داشته باشد؟

سال هشتاد و هشت که اولین دوره بود تنها خودم بودم و فقط چهار داستان فرستادند. داوری نداشت و همه ی کارها جایزه گرفت اما از سال بعد یعنی سال هشتاد و نه، خانم کاملیا کاکی که از داستان نویسان خوب بندرعباس هستند؛ آمدند و در داوری به من کمک کردند.از سال نود که وارد دانشگاه ادبیات نمایشی شدم و با اساتیدی که کارشان ادبیات بود و بیشتر با ادبیات در ارتباط بودند آشنا شدم. اساتیدی که مطالعاتشان در این زمینه بود و داور جشنواره های مختلفی بودند مثل استاد سپهران که یکی از داورهای جایزه بنیاد گلشیری هم بودند. هر چند که استاد سپهران در ابتدا کمی مردد بودند که باشند یا خیر اما در کمال ناباوری استاد چرمشیر که از بزرگان نمایشنامه نویسی هستند با یک نگاه خوب و مثبت قبول کردند. در ادامه توضیح خواهم داد که چرا قبول کردند و داور دیگری که آن سال حضور داشتند آقای فارس باقری بودند. داستان نویس و از اساتید دانشگاه سوره و تصمیم گرفتم که نفر سوم این داورها خودم باشم تا در کنار این اساتید چیزهایی یاد بگیرم. ادبیاتی بودن خیلی مهم است برای انتخاب افرادی که وارد گروه داوری می شوند.

ادبیاتی بودن یعنی چه؟

شاید در آن سال ما میتوانستیم کسانی که چهره هستند و حتی در زمینه های دیگر هنری فعالیت می کنند و بُرد تبلیغاتی بیشتری داشته باشند را برای داوری انتخاب کنیم که حضور داشته باشند. اما چون نگاهم، نگاهی در جهت تقویت ادبیات داستانی بود میخواستم افرادی که در این زمینه کار کرده اند باشند و رفتم به دنبال این گزینه ها. سالهای بعد خانم ناهید طباطبایی و علی خدایی داور این جشنواره شدند. یعنی سال نودویک و نودو دو. سال نود و سه  هم هادی کیکاووسی که از داستان نویسان خوب بندرعباس هستند و همیشه انرژی مثبتش را از راه دور به سمت من می فرستد در گروه داوری حضور داشت. سال نودوچهار هم علیرضا ایرانمهر که فیلمنامه نویس هستند وارد گروه داوری آن سال شدند.  و در تمام این سالها خانم کاکی یک پای ثابت در مرحله ی داوری یا انتخاب آثار بوده اند

این را هم اضافه کنم که  داستان ها در دو مرحله داوری می شوند. در مرحله اول کارهایی که کاریکلیماتور، قطعه ی ادبی یا شعر هستند کنار می روند و آنهایی که داستان هستند و روایت داستانی دارند وارد مرحله ی داوری می شوند که حدودا چیزی بین دویست تا چهار صد تا داستان هستند.

می خواستید از دلایلی که آقای چرمشیر داوری را قبول کردند بگویید.

یکی از دلایلی که آقای چرمشیر قبول کردند و تمایل نشان دادند برای حضور در داوری این جایزه این بود که ایشان در تدریس همیشه تاکیدشان بر کلمات بوده و اهمیت تک تک کلماتی که در اثرمان به کار می بریم. ما چندین جلسه در کلاس های ایشان فقط داشتیم روی کلمات کار می کردیم. بازی های مختلفی که با کلمات انجام می دادیم و اتود هایی که با کلمات می زدیم و شاید برای خودشان هم جالب بوده این اتفاق که مسابقه ای دارد برگزار می شود در اندازه ی تنها ده کلمه.

گفتید که سال اول فقط چهار نفر داستان فرستاده بودند برای شرکت در جشنواره فراموشی لی و از سال بعد بیشتر شد، میتواند به این دلیل باشد که شناخته شده تر شده بودین ؟

سال هشتادونه را نمیدانم چرا، چون من هیچ تدارک خاصی ندیده بودم و به هیچ شبکه خاصی دسترسی نداشتم که تبلیغ کنم و تبلیغش را فقط روی فیسبوکم گذاشته بودم و روی سایت شخصی خودم. همان سال تقریبا بیشتر از صد داستانک ارسال شده بود و از آن سال به بعد داستان های خیلی قرص و محکی فرستاده می شد. سالهای بعد کمی تبلیغات بیشتر شد. شاید دلیلش این بود.

تجربه ی داوری چطور بود؟ اساس داوری چه بود؟

غالبا داورها بدون اینکه حتی اشاره ای بشود که ملاک چه چیزی باشد داوری را انجام می دهند و کاملا بر اساس سلیقه ی خودشان آنها را انتخاب می کنند. اما همیشه در حین داوری می دیدیم که نظرها خیلی به هم نزدیک هستند. مثلا خانم طباطبایی در تهران بودند و آقای خدایی در اصفهان و من هم غالبا یا بندرعباس بودم و یا تهران. هیچ یک از داورها از دوره ی چهارم به بعد یک جا ننشسته اند که صحبتی بکنند راجع به داستان یا ملاک و معیارهایشان. و نکته ی دیگر اینکه به گونه ای شیوه داوری را شکل دادم که داورها سه دسته داستان را انتخاب کنند.

دسته ی اول داستان هایی که به آنها یک ستاره داده اند، دسته ی دوم داستان هایی که دو ستاره گرفته اند و دسته سوم داستان های که به آنها سه ستاره داده اند. زمانی که شماره داستان ها را می فرستادندداستان ها شماره گذاری شده و بدون اسم نویسنده به دست داور ها می رسیدمی دیدیم  داستان هایی بودند که توسط داورها مشترکا انتخاب شده اند. یعنی هر سه داور آن داستان را انتخاب کرده بودند. من داستانی را انتخاب کرده بودم که آقای خدایی و خانم طباطبایی هم آن را انتخاب کرده بود.

هر سال شماره های مشترک در بین داورها خود به خود به عنوان برگزیده انتخاب می شوند و آنها را به عنوان نفرات برگزیده روی وبسایت منتشر می کنیم و داستان هایی که ستاره کمتری گرفته باشند جزو داستان های شایسته تقدیر قرار می گیرند و آنهایی که امتیاز به نسبت کمتری گرفته باشند به عنوان نامزد انتخاب می شوند.

پیش آمد که به کسی پیشنهاد داوری بدهید و آن شخص به دلیل ده کلمه ای بودن داستان ها داوری را قبول نکند؟

اینکه بگوییم به دلیل ده کلمه ای بودنش داوری را قبول نکنند خیر ولی بیشتر شاید به این دلیل که من را درست نمی شناختند و یا اینکه از ماهیت این مسابقه خیلی آگاهی نداشتند قبول نکرده اند که البته غالب افرادی که داوری را بهشان پیشنهاد داده ام با روی باز آمده اند و داوری را انجام داده اند.

قطعا با برخورد یا واکنشی روبرو شده ای . این بازتاب ها و بازخوردها و اینکه چه اندازه می تواند تاثیر گذار باشد، بیشتر از چه نوع بوده است؟

چند اتفاق جالب در این چند سال افتادبرای انجام کاری رفته بودم تهران و برای دیدن دوستی رفته بودم منزلش. مرا به جمعی که آنجا بودند معرفی کرد و در ادامه گفت که داستان ده کلمه ای فراموشی را من برگزار میکنم.  شخصی که نمی شناختمش گفت: چند روز است که همکاران من هم دارند توی اداره راجع بهش حرف می زنند. و آنجا دیدم بدون اینکه من بخواهم از روش های مختلف تبلیغ استفاده کنم، خیلی ها در جریان این مسابقه بودند. در زمانی دیگر در کتابخانه دانشگاه که آن موقع ها سایت هم همانجا بوددیدم  پسری پشت یکی از سیستم های دانشگاه نشسته و سایت فراموشی لی را باز کرده و دارد کلمات را یکی یکی وارد می کند، همین که دید ده کلمه اش جور نمیشود، عصبانی شد و سایت را بست.

تا این اندازه گسترده شدن این جشنواره برای شما، که به هیچ وجه برایش تبلیغات نکرده بودین ، عجیب نبود؟

تبلیغات گسترده به آن معنایی که جشنواره های دیگر انجام می دهند، پوستر منتشر می کنند و این جور چیزها، نه نبوده. خب تبلیغات در دنیای مجازی هم در حد توانم انجام می دادم. اما آنچه که تاثیر بیشتری داشته تبلیغ سینه به سینه بود. به عنوان مثال کسی در روستای کوچکی در یکی از شهرهای شرقی ایران مطلع شده و در محل کارش به همکارانش منتقل کرده. یا مثلا اگر معلم بوده به دانش آموزان کلاسش گفته. و این باعث شده که چند نفر دیگر از همان منطقه در مسابقه شرکت کنند. چون ما میتوانیم ببینیم که شرکت کننده ها از کدام شهر شرکت کرده اند. مثلا از یک روستایی که من نمیدانم کجاست و یا شهری که من اسمش درست به گوشم نخورده ده نفر شرکت کرده اند. قاعدتا یک نفر مطلع شده و به دیگران اطلاع داده. اما خب بیشتر تبلیغات خودم در فضای مجازی بوده، چرا که ما شرکت کننده هایی از خارج از کشور هم داشته ایم که برای فراموشی لی داستان ده کلمه ای فرستاده اند. و این  کمی قضیه را عجیب که نه، اما لذتبخش می کرد.

گفتید سال هشتادوهشت چهار نفر بودند؛سال نودوچهار چند نفر شرکت کرده بودند؟

سال نودوچهار سیصد وشصت و پنج نفر و هزار وپانصدو پنجاه پنج داستان. چرا که هر نفر میتواند حداکثر تا پنج داستان بفرستد.بله پیشرفت خوبی ست اما مشکلی که ما طی این سالها داشته ایم و همچنان هم داریم این است که تعداد ۳۶۵ نفر می توانست به ششصد یا هفتصد نفر برسد،چرا نرسیده؟ به این دلیل که هیچ سالی این جوایز اسپانسر یا حامی مالی نداشته و جشنواره تمامش با هزینه شخصی برگزار شده.

چرا تا به حال اسپانسر جذب نکرده اید؟ جذب نکرده اید یا اسپانسرها جذب این نوع جشنواره هایی که اساسش ادبیات داستانی ست نمی شوند؟

غالبا نمی شوند.

چرا ؟ به این دلیل که ادبیات داستانی موضوع آشنایی نیست و اینکه برد تبلیغاتی ندارد؟

به چند دلیل شاید. یکی اینکه بندرعباس شهر کنسرت هاست. هر خواننده یا هر بند موزیکی که اسمش را شنیده باشید پیش آمده که یک بار هم در بندرعباس کنسرت برگزار کرده باشد. و مثلا یک فست فود چند میلیون هزینه می کند برای این که نامش در پوستر کنسرت بیاید یا توی بیلبوردها آرمش زده شود. قاعدتا به نظرش خودش آنجا بیشتر دیده می شود تا اینکه بیاید در یک سایت کوچک که محل درج داستان ده کلمه ای ست لوگویش را بگذارد. دوم اینکه من در این چند سال نخواسته ام زیر بار نهادهای دولتی بروم که قاعدتا اداره ارشاد می توانست با دو تا امضا،سالیانه دو سه میلیون تومان هزینه جوایز و دست مزدها را تامین کند و من گوشه ای از زحمات داورها را جبران کنم.البته خودم نخواسته ام زیر بارش بروم و از طرف دیگر نهادهای خصوصی تا به الان خیلی کم استقبال کرده اند و خود من هم تخصص زیادی در جذب اسپانسر ندارم و هر ساله دوستان ابراز لطف می کنند و می گویند برای سال بعد اسپانسر جذب خواهیم کرد که متاسفانه این اتفاق نمی افتد و من هم توقعی از آن ها ندارم و همین که در صفحات اجتماعی خودشان تبلیغ جایزه را به اشتراک بگذارند کافی ست و لطف کرده اند اما در کل اگر اسپانسری پای کار بود و من می توانستم جوایز خوبی برای این جشنواره اعلام کنم قاعدتا شرکت کننده های این جشنواره بیش ازین می توانست باشد.

جوایز فرهنگی یعنی چه نوع جایزه ای؟

جوایز فرهنگی غالبا کتاب هستند.

و شما با هزینه ی شخصی این کتاب ها را تهیه می کیند و می فرستید؟

تقریبا همینطور است. یا گاهی برخی دوستان هم کمک کرده اند.

در هرمزگان چطور؟ با چه برخوردهایی مواجه شدی از سمت داستان نویسان و اهالی ادبیات؟

از دوره دوم و سوم به بعد با اینکه عده ای در کل ایران استقبال می کردند از این نوع داستان نویسی اما خب تعداد دیگری هم بودند که وقتی می شنیدند می گفتند داستان ده کلمه ای چی هست اصلا ؟ اصلا امکان ندارد و این حرف ها. در صورتی که فضای مجازی در کل دنیا به سمت مینی مال نویسی رفته است و همچنان در حال حرکت است و فضای ادبیات هم به نوعی در حال کشیده شدن به این سمت است. کتاب های داستان های شش کلمه ای هم در خارج از ایران چاپ و منتشر شده. ما اطلاع کافی نداریم اما در جاهای دیگر به این نوع از ادبیات به عنوان یک ساختار ادبی مستقل بها می دهند ولی اینجا تا حدودی برایشان عجیب است چرا که از نظر آنها داستان کوتاه یک مدیوم و اندازه ی خاص خودش را باید داشته باشد، رمان هم همینطور باید اندازه ی خاص خودش را داشته باشد و چیزی غیر از این و خارج از این به نظرشان نوعی شوخی ستشناخت زیادی از بچه های ادبیات استان ندارم و تعداد محدودی از آنها را می شناسم.خب تعدادی شان استقبال کردند و تعدادی هم مخالف بودند. نظر باقیشان را هم نمی دانم. یک بار گروه دیگری در بندرعباس که در حال برگزاری مسابقه داستان نویسی با همین عنوان و ساختار ده کلمه ای بودند، یک سری از بچه های داستان نویس داشتند نسبت به این شیوه داستان ها اعتراض می کردند و می گفتند که اینها اصلا داستان نیست و فقط تبلیغات است و بحث های این شکلی. یک اتفاق بدی که افتاد در بندرعباس مخالفت کردنِ با این جریان نبود، نادیده گرفتن و انکار کردنش بود، یعنی به دید خیلی از دوستان اگر همچین چیزی بوده ارتباطی به ما نداشته و ما اصلا خبر نداریم و ما کار خودمان را می کنیم . یک نوع نگاه که انگار خودشان را به کوچه علی چپ زده اند که من چندین سال متوالی ست  دارم این کار را انجام می دهم.

آیا می شود گفت یکی از ویژگی های فراموشی لی تداوم و استمرارش است؟

تا اینجا بله. همینطور است.

اینکه فراموشی لی به هر شیوه ای و با چه هزینه ای و با چه تعداد شرکت کننده برگزار شده اهمیتش در استمرارش است، چرا این تداوم و استمرار که استثنا هست در رویدادهای فرهنگی اینچنینی در بندرعباس ، به چشم نیامده و قابل توجه نبوده؟

شاید من کم تبلیغ کرده ام، شاید همان انکاری است که پیش تر گفتم. من به اولین چیزی که راجع به هر اتفاق هنری فکر میکنم استمرار داشتنش است. به قول احسان رضایی ( فیلمسازکه در قالب یادداشتی در یک روزنامه منتشر کرده بود و حرف جالبی میزند که : عمر جریان های هنری در بندرعباس کوتاه است. جریان ها و رویدادها کوتوله هستند از لحاظ زمانی. واقعا همینطور است. من احساس میکنم اولین اتفاقی که باید بیفتد استمرار است.اگر آن تداوم و استمرار وجود داشت آن وقت میتوانیم ارزش گذاری کنیم که یک رویداد در یک دوره و بازه ی زمانی چه تاثیری گذاشته است. سال اول شاید خیلی ها به عنوان یک شوخی به آن نگاه می کردند و سال دوم شرکت کننده های فراموشی لی از شهر دیگر شاید بیشتر از بندرعباس بود.

چرا؟ به خاطر اینکه؟

سوال سختی است ،جوابش را نمی دانم.

تا به الان هم همینطور است؟

قاعدتا تعداد شرکت کننده ها از شهر های دیگر بیشتر است. این را نیز باید در نظر بگیریم که شاید برمی گردد به اینکه بندرعباس شهر کوچکی ست. هر سال از تهران ،مشهد،اصفهان چون جمعیت بیشتری هم دارند، به نسبت شرکت کننده های بیشتری هم دارند در فراموشی لی.

آیا می تواند یکی از دلایلی که از بندرعباس تعداد کمتری شرکت می کنند در جشنواره داستان ده کلمه ای فراموشی لی این باشد باشد که در کل تولیدات کمتری در ادبیات داستانی داشته ایم و داریم ؟ 

بله اما این فقط یکی از دلایلش است. البته  یک اتفاق جالبی هم که در سال نودوچهار افتاد این بود که افرادی از بندرعباس در فراموشی لی شرکت کرده بودند و من نمی شناختمشان ولی بیشتر آثارشان ویژگی داستانی داشت و درمرحله انتخاب پذیرفته شد و به داوری رسید.

فکر می کنید که نداشتن پیشینه ی ادبیات داستانی مدرن به اندازه ای که در جاهای دیگر ایران هست،از لحاظ مدت زمانروی این موضوع  این تاثیر را داشته است که ما در حال حاضر هم کمتر به سمت تولید ادبیات داستانی کشیده می شویم؟

صد در صد میتواند یکی از دلایلش این باشد. فرضا توی اصفهان می بینید که تعداد بیشتری کار نویسندگی می کنند و بچه های علاقه مند به ادبیات بیشتر هستند. اما من این موضوع را راجع به ادبیات پست مدرن سر یکی از کلاس های دانشگاه مطرح کردم که شاید ما در ایران پیشینه و بکگراند ادبیات پست مدرن نداریم و در کشورهای دیگر این پیشینه وجود دارد. و نداشتنش توی ایران باعث شده تولید داستان پست مدرن کم باشد که با مخالفت استادم مواجه شدم و ایشان این طور مطرح کردند که این مسئله زیست نیست که احتیاج به زاد و ولد داشته باشد و همینطور نسل به نسل منتقل شود و جلو بیاید و عقبه وبکگراند داشته باشد و مهم نیست در گذشته این را نداشته ایم. در حال حاضر چرا نمی توانیم داشته باشیم؟ فکر می کنم ما نگاهمان نگاه حرفه ای نیست حتی در نویسندگی. چه خود نویسنده چه ناشر چه اداره ارشاد، هیچ کدامشان نگاهشان به این موضوع حرفه ای نیست. در کشورهای دیگر نویسنده از راه نویسندگی امرار معاش می کند. چند نفر از نویسندگان ما از راه نویسندگی امرا معاش می کنند؟ پیش می آید یکی پزشک است و بعد نویسنده هم هست. اشکالی در این نیست. شاید چون تعریف نشده است برای ما. در همین بندرعباس ببینید ما چند بازیگر تاتر داریم که از راه بازیگریِ تاتر امرار معاش می کند؟ همین مسئله در سینمای ما نیز وجود دارد. در نویسندگی هم وجود دارد. می توان گفت بستری نبوده که بتوان به صورت حرفه ای هنرمندان  امرار معاش کنند. یعنی هنرمند کار دیگری جز هنر انجام ندهد و تمام ذهنش را بگذارد روی این مسئله و همین باعث پیشرفتش شود. مثل یک نجار مثل یک جوشکار. شاید یکی از دلایلی که تا به امروز نویسنده ی حرفه ای نداشته ایم این باشد. این نوع نگاه اگر وجود داشت فارغ از پیشینه می توانست اتفاقات خوبی در تمامی شاخه های هنری بیفتد.

تاثیر فراموشی در ادبیات داستانی این منطقه و افق تو برای فراموشی لی چیست؟

چند تا اتفاق خوب می توانست بیفتد اما چون ما اسپانسر نداشته ایم در این مدت شرایطش پیش نیامد. از دوره دوم و سوم افق اش توی ذهنم این بود که بتوانم با دو زبان این جایزه را برگزار کنم. یعنی کسانی که می توانند داستانشان را به زبان انگلیسی بنویسند هم بتوانند آثارشان را بفرستندکه قاعدتا بیشتر از اینها میتوانست مخاطب داشته باشد و این رویداد گسترده ترشود. دومین نکته که امیدوارم رخ بدهد این است که یک سری از داستان ها را در مجموعه ای به شکل کتاب منتشر کنم. در این سالها جایزه ی خوبی نتوانسته ام به برگزیده ها اهدا کنم، حداقل شاید کتاب شدن این داستان ها بتواند حس خوبی در آنها ایجاد کند و انگیزه ای برای ادامه دادنشان باشد. آنقدر آثار خوب بوده در این سالها که می تواند یک مجموعه ی قوی از انها منتشر کرد و اگر اسپانسر داشتیم خیلی از اتفاق ها سریع تر می افتاد. دیگر اینکه در سال دوم جلسه ای برگزار کردیم با حضور خانم کاکی با عنوان داستان فلش فیکشن. داستان های خیلی کوتاه را اصطلاحا می گویند فلش فیکشن. این جلسه بیشتر راجع به توضیح این گونه از داستان ها و بررسیشان بود و اینکه این داستان ها را چگونه بخوانیم . اتفاق خیلی خوبی بود و تعدادی هم آمدند و در آن جلسه شرکت کردند. شاید ارتباط خیلی زیادی با ادبیات نداشتند اما آمدند و با یک سری اصطلاحات آشنا شدند و داستان هایی شنیدند. فرض بگیرید که هفت سال مدام این اتفاق افتاده بود؛ تا چه اندازه تاثیر خوبی می توانست داشته باشد. هر سال تعدادی با ذوق و شوق شرکت می کنند و حتی برگزیده هم می شوند اما جوایزی که به دستشان می رسد چون ارزش مادی ندارد ممکن است انگیزه شان  برای دوباره شرکت کردن را از دست بدهند. اما تا امروز تا اینجای مسیر آمده ایم، حالا ببینیم بعد از آن خدا چه می خواهد.

آیا کسی بوده که در هفت دوره و یا  حدقل در شش دوره متوالی شرکت کرده باشد؟

نه ولی افرادی بوده اند که در دو دوره داستانهایشان برگزیده یا شایسته ی تقدیر شده.

حرف آخر ؟

در مورد جایزه فراموشی لی حرف زیاد است اما بدترین اتفاقی که افتاد برایش، حداقل در بندرعباس، انکار آن بود. من به شخصه شاهد چند جریان به این شکل بوده ام. به عنوان مثال: در این جا اگر جریانی ارتباطی به من داشته باشد من دربست خودم را وقف آن جریان می کنماگر ارتباطی به من نداشته باشد، با اینکه می تواند تاثیر مثبتی در جاهای دیگر داشته باشد، اما خودم را وارد آن مسئله نمی کنم. مثال تقریبا بیراهی میزنم: مثلا موسیقی ؛ آیا می خواهیم موسیقی را به عنوان عاملی در نظر بگیریم که باعث پیشرفت خود موزیسین یا سطح شنیداری مخاطب می شود و با این انگیزه حمایت می کنیم از هنرمندش؟ یا اینکه چون دوست من است، تبلیغش می کنم و در کنسرتش شرکت می کنم و گروه های دیگر موسیقی که ممکن است خوب  هم باشند اما چون ربطی به من ندارد و از دوستان من نیست و یا هر چیزدیگری، من حتی پایم را توی سالن کنسرتش نمی گذارم؟ شاید این موضوع کاملا طبیعی و یا حتی کوچک باشد، ایرادی ندارد، ولی در کنارش باید ببینیم این نوع نگاه باعث نمی شود ذره ذره استعداد هایی که می توانند موثر باشند را آنقدر نادیده میگیریم تا به حاشیه بروند؟ البته این مسئله درچندین مورد دیگر هم اتفاق افتاده و بحث من اینجا فقط داستان ده کلمه ای نیستمدتی پیش دوستی مسئله ای را مطرح کرد که عده ای با او مخالفت کردند. گفت من از بچه هایی که کار موسیقی می کردند حمایت های فراوانی کردم اما هنگامی که می خواستم تاترم را اجرا کنم، بچه های موسیقی آمدند و از من حمایت کنند؟ خیر. و هیچ وقت این ارتباط دو طرفه شکل نگرفت و این مثال دوستمان را میتوانیم درخیلی جاهای دیگر هم عنوان کنیم و نمونه اش را ببینیم. مثلا شما چند نفر از اهالی سینما را می توانید ببینید که به نمایشگاه نقاشی بروند و نقاشی ببینندیا چند نفر از نقاشان را می بینید که بیایند و فیلم کوتاه ببیند و همینطور بچه های موسیقی و تاتر. این مسئله را می توان در همه ی رشته های هنری مشاهده کرد و به همین دلیل است که مخاطبان جریانات هنری و فرهنگی در بندرعابس یک سری آدم های ثابت هستند و گسترش پیدا نمی کند و این نوع نگاه باعث می شود این تعامل در اواسط این مسیر قطع شود. مثلا همین طور اتفاق چهارشنبه ها (هنر در پیاده رو). اگر بگوییم چه ربطی به من دارد و من چرا باید بروم بعد از مدتی می بینید ده نفر ارتباطشان را کامل قطع کرده اند ممکن است به مثابه این یک سری جریانات زنجیر وار که به هم مربوطند، ارتباطشان قطع شده و بخشی از مخاطبان خودشان را از دست بدهند.

و آیا این می تواند دلیلی برای عدم استمرار و تداوم و  شکل کیفیت رویدادها باشد؟

  قطعا می تواند. و یکی از اتفاقاتی که می توانست بیفتد اینکه در کنار این جریانات کوچک هنری و فرهنگی می توانستیم مخاطب هایی از جاهای دیگر را به این رویدادها بکشانیم و گسترده اش کنیم تا ذره ذره آدم های غیر هنری هم جذب این جریان ها شوند. در شهرهای دیگر که جمعیت بیشتری دارند، کسانی هستند که هنرمند نیستند، اهل مطالعه اند فقط، یک پای ثابت جریانات هنری هستند. تاتری نیستند، سینمایی نیستند اما همه ی تاترها را می روند می بینند. مخاطب جشنواره های فیلم هستند و فیلم ها را می بینند. مخاطب هنر هستند. اما ما نمی بینیم این اتفاق اینجا بیفتند.

| بدون نظر

پایگاه رسمی داستان های ده کلمه ای فراموشی لی، نتایج هفتمین دوره جایزه داستان های ده کلمه ای فراموشی لی را اعلام کرد که تمامی آثار ارسالی همچنین نتایج آن را می توانید از لینک زیر دانلود نمایید. امسال شاهد ۱۵۵۵ داستان ده کلمه ای از  ۳۷۶ شرکت کننده بودیم که خوشبختانه روند رو به رشدی در بین آثار ارسالی نسبت به سالهای پیش در کیفیت آثار رسیده دیده می شد.
دانلود

| بدون نظر

7.leee

هفتمین دوره جایزه داستان های ده کلمه ای فراموشی لی همچون سالهای گذشته در تاریخ اول آذرماه رسماَ آغاز شد.
این رویداد ادبی تا شب یلدا پذیرای داستان‌های ده کلمه ای‌ست که از طریق پایگاه اینترنی این جایزه به ثبت می رسند.
www.10w.ir
هر شرکت کننده می تواند ۵ اثر ارسال نموده و محدودیتی در موضوع و شیوه نگارش این داستان‌ها وجود ندارد.
این جایزه ادبی که بیشتر فرصتی برای تجربه کوتاه روایت های داستانی‌ست افتخار دارد که از اولین دوره این جایزه یعنی سال ۸۸ تا کنون پذیرای آثار هنرمندان هرمزگانی بوده است.

هنرمندانی چون :
محمد سایبانی :‌ بازیگر تئاتر
بهروز عباسی :‌ بازیگر و کارگردان تئاتر
مجید جمشیدی :‌ بازیگر و کارگردان تئاتر
کیوان کمالی :‌ نوازنده گیتارالکتریک
احسان میرحسینی:‌ نقاش
جلیل درویشی:‌ فیلمساز
سیامک دلنواز: بازیگر و فیلمساز
سمیرا پورکهندلی ‌: عکاس

مجید سرنی زاده : بازیگر تئاتر
مجتبی حسن‌زاده :‌عکاس
مهدی ناظری: عکاس
محمدرضا رکن الدینی: فیلمساز
سعیدآرمات :‌ شاعر
معصومه ذاکری : نقاش
علی قاسمی :‌ بازیگر تئاتر
بنیامین جوادی : شاعر
مجیدعباسی : نوازنده سازهای کوبه‌ای
ابوذر نوروزی نژاد :‌ هنرمند تجسمی

داوری این جایزه که در دوره های پیش توسط نویسنده‌هایی چون :‌ محمدچرمشیر، فارس باقری، علی خدایی، ناهید طباطبایی، کاملیا کاکی و هادی کیکاووسی صورت گرفته امسال نیز علیرضا محمودی ایرانمهر(منتقد، داستان‌نویس و فیلمنامه‌نویس) را در جمع خود خواهد داشت.
تجربه های کوتاه داستان نویسی خودتان را در پایگاه اینترنتی این جایزه ثبت کنید و از بایگانی آن، تجربه های سال‌های گذشته را بخوانید و لذت ببرید.
www.10w.ir

| ۲ نظر

بعد از یک ماه دسته بندی، انتخاب و داوری آثار رسیده نتیجه ششمین دوره جایزه داستان های ده کلمه ای اعلام شد. شرکت کنندگان عزیز می توانند نتیجه را در سایت داستان های ده کلمه ای در تب کاپ مشاهده نمایند. امسال ۱۳۴۲ داستانک به این جایزه ارسال شده که بنا به تشخیص داوران و آرای کسب شده برای داستانک ها تنها ۴ داستانک به عنوان برگزیده و ۴ داستانک به عنوان شایسته تقدیر انتخاب شدند. داستانهای ارسالی با اسامی نامزدها را می توانید از اینجا دانلود نمایید. خانم کاملیا کاکی از هیئت انتخاب و داوری متنی را برای شرکت کنندگان عزیز نوشته اند که می توانید آن را خود سایت مشاهده نمایید. 

| ۲ نظر

Coverبرای کسب اطلاعات بیشتر می توانید به این آدرس مراجعه نمایید : www.10w.ir

 

| بدون نظر

وبلاگ فراموشی لی برای پنجمین سال پیاپی جایزه ی داستان های ده کلمه ای فراموشی لی را برگزار می نماید. علاقمندان می توانند با مراجعه به پایگاه اینترنتی www.10w.ir در این جایزه ی ادبی شرکت نمایند. جزییات و نحوه ی شرکت در این جایزه را می توانید با مطالعه ی آیین نامه در همان آدرس جویا شوید.

For-leee

پ.ن : در اینجا از زحمات دوست خوبم محسن مریدی برای طراحی و پیاده سازی این سایت اینترنتی تشکر می کنم. شکیل بودن و روان بودن این سایت ماحصل زحمات این دوست خوب است.

| ۱۷ نظر

بر اساس IP هایی که به داستان ی مختلف رای داده اند نتیجه ی نهایی بهترین داستان به انتخاب بازدیدکنندگان سایت در چهارمین دوره جایزه داستان های ده کلمه ای فراموشی لی به شرح زیر می باشد :

۷۶۴ – امروز صبح خانه اش را مصادره کردند،زمانی کارتن محکمی بود. هدا هشمتیان(۸ رای)

۵۰۶ – کتاب قصه  توی دست مادرش را بست و کنارش خوابید. مرتضی حاج رفیعی(۵ رای)

۲۲۲- -وقتی شنیدم یاد جنگ افتادم
– چی شنیدی
– آهنگ مدرسه موشها . فاطمه باقریان(۴ رای)

۸۲ – بنشین کنارم…….اتل متل ….پاتو ورچین….سالهاست پایت را ورچیده ای. مهدی عظیمی(۳ رای)

۲۵۶- مرد آرام میخوابید ، زن از رمان بیرون می آمد هر شب . مریم آرامش(۳ رای)

۶۹۵ – با صدای شیون بیدار شد خود را در آینه ندید. منا نحوی(۲ رای)

۴۸۲- مادر امیدوار نفس آخر را کشید  جوان برای آب دوید. بی بی فردوس سید آسیابان (۲ رای)

۴۴۵- مرگ
ساعت را کوک کرد …
دیگر بیدار نشد… یگانه سعادتی فر(۲ رای)

۱۵- مشکل دیگری یادش آمد،
هندزفری را بیشتر توی گوشش چپاند. ادریس میرویسی (۱ رای)

۲۵ـ امروز عاشوراست. امام حسین (ع) با ما قهر کرده، مادر ناهار پخت. مهدی خدادای(۱ رای)

۱۴۸- گربه زیر ماشین جا خوش  کرد؛ همه جا برف بود. فرید حسینیان تهران(۱ رای)

۱۷۱- چشمهای  دلقک با گریم صورتش نمی خواند. شهناز انسان (۱ رای)

۲۷۳ -آغوشش سرد شد.
صدای یک خط ممتد، حک . راضیه مهدی زاده(۱ رای)

۲۹۸- پسرک دلیل آمدنش را خواست.
مادر از جنگ گفت و دلخوشی. راضیه مهدی زاده (۱ رای)

۳۲۵- سوت خمپاره – سرت و بدزد … برگشتم برای تشکر . تنش سر نداشت. حسین عبدی(۱ رای)

۳۶۵-  بلایتد اووم
زن بلاخره بار دار شد اما نطفه پوک بود. ناهید شمسی(۱ رای)

۳۸۵- با آب سرد وضو گرفت . صدايي از خود شنيد . برگشت. آرمان اعتمادی(۱ رای)

۵۸۷- سلام
-سلام آقا
احمق مگه کوری من زنم. داوود قنبری (۱ رای)

۷۲۲- رفاقت
دختر روی آینه توالت برای پسر نوشته بود: ایدز! مریم بیات تبار(۱ رای)

۸۲۶- در خوابهايم،پدرم زني است موطلايي با دو پستان. علی محمد علی زاده (۱ رای)

۸۷۱- با پست چی ازدواج کرد بس که معشوقه‌اش برایش نامه نوشت. مجتبی حسن زاده(۱ رای)

۹۶۲- پنجشنبه ۲۴ آذر؛۲۴ آذر جمعه،یکسال بی تو گذشت. ادریس سعیدی (۱ رای)

۹۶۸-  -هواخوری-
یک ساعت شد یک سال. جسدش شناسایی نشد. مصطفی توفیقی (۱ رای)

۹۷۲- پیرمرد  فراموشیش کار دستش داد ، دیروز یادش رفت نفس بکشد. سید محمدجواد میر صفی (۱ رای)

| ۱۸ نظر

۱- در پستی که پیش از این برای اعلام نتایج جایزه داستان های ده کلمه ای منتشر شد اسم سه دوست از قلم افتاد. خانم کاملیا کاکی که در مراحل پیش از داوری کمک ما بودند ، جلیل درویشی که بی حضور این عزیز برگزاری این جایزه ممکن نبود و همچنین محسن مریدی که بخش گرافیک و تبلیغات این جایزه را به عهده گرفت. با تشکر از این عزیزان.

۲- در اسم تعدادی از شهرها در کنار اسامی شرکت کنندگان اشتباهی رخ داده بود، یکی از داستان به اشتباه شماره گذاری شده بود و همچنین در نام فایل PDF نهایی غلط املایی وجود داشت که از همه ی عزیزان شرکت کننده پوزش می طلبیم.

۳- سابقه نداشت پستی در این سایت منتشر شود و پس از مدتی قسمت دیدگاه ها (کامنت ها) یش بسته شود. برای اولین بار این اتفاق افتاد. 

۴-  در دو سال اخیر (سالهایی که بخش انتخاب مخاطب های سایت به جایزه داستان های ده کلمه ای اضافه شده) این اتفاق بی سابقه بود که یک نفر با اسامی مختلف به یک داستان رای دهد. بخشی که تنها بر اصل صداقت و اعتماد به بازدیدکنندگان محترم سایت افزوده شد. البته هنوز عزیزانی هستند که قدمشان بر چشمان ماست در اینجا.

۵- متاسفانه دوستانی که با اسامی و نام های مختلف به یک داستان رای دادند، به یک موضوع اعتراض کردند و حتی در همین اواخر دهان به توهین گشودند این را فراموش کرده بودند که تمامی دیدگاه ها در قسمت مدیریت این سایت با IP مشخصی دیده می شود. چقدر غم انگیز بود لحظه ای که  دیده می شد شخصی با یک IP بارها و بارها به یک داستان رای داده. با یک IP بارها و بارها با اسامی مختلف اعتراض کرده . حتی در یک مورد شخصی با نام های مختلف کامنت خودش را مورد تایید قراد داده و غافل از اینکه بداند کدام کامنت؟
شما هنوز کامنت اولتان را مدیریت سایت اجازه ی نمایشش را به روی سایت نداده که دارید تاییدش می کنید. (اکثر کامنت های وارده به این سایت قبل از دیده شدن باید مدیریت سایت آن را تایید کند تا باقی مخاطب های سایت آن را نیز ببینند، متاسفانه شخص غافل از این جریان بارها و بارها ندیده کامنت خودش را با اسامی مختلف مورد تایید قرار داده بود). شخص دیگری یک بار با یک اسم، خبر از جایزه‌ها گرفته بود بار دیگر با اسم دیگری نگران ماهیت داستان شده بود. شخصی یک بار با نام دخترانه به نحوه‌ی رای دادن بعضی ها اعتراض کرده بود و بار دیگر با اسم دیگری هم اعتراض کرده بود و هم توهین. هستند کامنت ها می توانید بخوانیدشان. خوشبختانه یا متاسفانه این سایت رسمی بر پاک کردن کامنت ها ندارد. تمامی کامنت ها هم تایید شدند برای نمایش.

۶- برخی از عزیزان به نحوه ی داوری اعتراض دارند، وارد نیست. انتخاب اثری در هر جایزه ادبی و جشنواره و مسابقه ای بر اساس سطح دانش و سلیقه ی دواران است ، هیچ جایزه و جشنواره ای بعد از انتخاب آثارش به شرکت کنندگانش توضیح نداده است.

۷- برخی از عزیزان به بیش از ده کلمه ای بودن داستان های  تقدیر شده اعتراض دارند. مگر در آیین نامه این مسابقه اشاره ای به نحوه ی انتخاب تقدیر شدگان شده بود؟ خیر. در این آیین نامه تنها به ۶ جایزه ی اصلی مسابقه (۵ اثر برگزیده و یک اثر منتخب بازدیدکنندگان سایت) اشاره شده بود. حتی در مورد انتخاب بازدیدکنندگان سایت نیز برگزار کننده هیچگونه حق دخالت در انتخاب این داستان را ندارد. شاید بیشترین رای برای داستان منتخب بازدیدکنندگان  بیش از ده کلمه باشد.  در مورد داستان های تقدیر شده نیز به همین  شیوه است. رسمی است که از دور دوم به این جایزه افزوده شد. تعدادی از داستان هایی که از دید داوران داستان های خوبی هستند و جواز حضور بین داستان های برگزیده را ندارند (رای ناکافی و تعداد کلمات زیاد) مورد تقدیر قرار می گیرند. این بخش به تصمیم خود داوران محترم است . هیچ بندی در آیین نامه ی مسابقه به این انتخاب اختصاص ندارد. همان طور که هیچ جایزه ای برای تقدیر شدگان در نظر گرفته نشده، همان طور که هیچ شرکت کننده ای برای تقدیر شدن، اثر به این جایزه ی ادبی ارسال نکرده است.

۸- برخی از عزیزان به نحوه ی رای دادن به داستان منتخب بازدیدکنندگان اعتراض دارند. وارد است. متاسفانه بعد از مشاهده ی برخی برخوردهای غیر اخلاقی و غیرحرفه ای به انتخاب داستان بازدیدکنندگان و مخاطب های سایت در سالهای آینده شیوه ی دیگری برای این انتخاب در نظر گرفته خواهد شد.

۹- متاسفانه برخی به نشانه ی اعتراض به داوری حرمت خود را نگه نداشته و دهان به توهین گشودند. جای تاسف است. داورهای انتخاب شده از آبروهای ادبیات این مملکت هستند، آقای خدایی علی رغم درگیریشان در داوری کتاب سال گلشیری داوری این مسابقه را پذیرفتند. قبل از قضاوت جستجویی در همین فضای مجازی انجام دهید بد نیست. اگر برایتان سخت است اینجا و اینجا را کلیک کنید.  

۱۰ – به خاطر احترام به بازدیدکنندگان عزیزی که بر همان اصل صداقت نظر خودشان را برای داستان برگزیده اعلام داشتند، روز هفتم بهمن ماه بر اساس شماره IP هایی که کامنت گذاشته شده، داستان برگزیده از سوی بازدیدکنندگان اعلام خواهد شد و پس از آن برگزار کننده به آماده سازی جوایز برای ارسال به برگزیدگان اقدام خواهد نمود. جوایز این دوره را سایت فراموشی لی و مرکز طراحی کارنجک متقبل شده اند.

۱۱-  به امید روزهایی روشن .

پ.ن : بخش دیدگاه این پست نیز مسدود شده است.

| بدون نظر

فراموشی لی، پس از بیست روز تاخیر نتایج چهارمین جایزه داستان های ده کلمه ای را اعلام می دارد. در این دوره عزیزانی چون جناب آقای علی خدایی و سرکار خانم ناهید طباطبایی در داوری آثار حضور یافتند که همینجا از زحمات بی دریغ این دو بزرگوار قدردانی می گردد. تمامی داستان های ارسال شده را می توانید در انتهای پست دانلود نمایید. در این فایل PDF علاوه برداستان های برگزیده و شایسته تقدیر آثاری که در این دو بخش نامزد شده بودند نیز مشخص شده است.

در نمایش تمامی آثار برگزیده و شایسته تقدیرهیچ اولویتی وجود ندارد. آثار تنها بر اساس شماره های مخصوص هر داستان ترتیب یافته اند. پنج اثر به عنوان برگزیده و پنج اثر به عنوان شایسته تقدیر معرفی می گردند که به شرح زیر است :

داستان های برگزیده :

۲۲۲- – وقتی شنیدم یاد جنگ افتادم
– چی شنیدی
– آهنگ مدرسه موشها  (فاطمه باقریان) 

۲۴۶ – سر عقد گریه اش گرفت. رد حلقه بر انگشتش بود هنوز. (زهره شعبانی)

۲۵۶ – مرد آرام میخوابید ، زن از رمان بیرون می آمد هر شب . (مریم آرامش)

۵۰۶ –  کتاب قصه  توی دست مادرش را بست و کنارش خوابید (مرتضی حاج رفیعی)

۵۰۷ – گوشی را خاموش کرد و یک ساعت راه رفت. (مرتضی حاج رفیعی)

داستان های شایسته ی تقدیر
(آثار منتخب در شایسته تقدیر، داستان هایی  که به خاطر رای ناکافی یا تعداد بیش از حد کلمات جواز حضور بین داستان های برگزیده را کسب نکردند)

۱۳۱ –  چشمانش غرق لباس عروس بود، برگشت. چشمک مرد راه او را عوض کرد. (عاطفه روحی)

۳۲۵ –  سوت خمپاره – سرت و بدزد … برگشتم برای تشکر . تنش سر نداشت. (حسین عبدی)

۳۷۶ – جنگ… یک پای مصنوعی… و خرگوشی جلوی پیتزا فروشی می‌لنگد. (حسین سلیمانی)

۷۶۴ – امروز صبح خانه اش را مصادره کردند،زمانی کارتن محکمی بود. (هدا حشمتیان)

۹۲۱ – زن شکوه می کرد، و مرد توی ذهنش داشت همه چیز را از اول مرور می کرد، از اولین دریبل مسی. (مهدی زینالی)

 از شرکت کنندگان عزیز و بازدید کنندگان گرامی وبسایت فراموشی لی دعوت می شود تا در انتخاب بهترین داستان از جانب مخاطبین سایت شرکت نمایند. بازدیدکنندگان محترم سایت تا هفت بهمن ماه نود و یک فرصت دارند تا داستان مورد نظر خود را انتخاب کنند. برای این منظور کافیست تنها شماره داستان مورد علاقه ی خود را در قسمت کامنت ها وارد نمایند. (تنها یک عدد) جوایز برگزیدگان بعد از انتخاب داستان برگزیده از سوی مخاطبین وبلاگ به ایشان اهدا خواهد شد.

داستان های دوره چهارم در فایل PDF

 

| ۱۶۵ نظر