بر اساس IP هایی که به داستان ی مختلف رای داده اند نتیجه ی نهایی بهترین داستان به انتخاب بازدیدکنندگان سایت در چهارمین دوره جایزه داستان های ده کلمه ای فراموشی لی به شرح زیر می باشد :

۷۶۴ – امروز صبح خانه اش را مصادره کردند،زمانی کارتن محکمی بود. هدا هشمتیان(۸ رای)

۵۰۶ – کتاب قصه  توی دست مادرش را بست و کنارش خوابید. مرتضی حاج رفیعی(۵ رای)

۲۲۲- -وقتی شنیدم یاد جنگ افتادم
– چی شنیدی
– آهنگ مدرسه موشها . فاطمه باقریان(۴ رای)

۸۲ – بنشین کنارم…….اتل متل ….پاتو ورچین….سالهاست پایت را ورچیده ای. مهدی عظیمی(۳ رای)

۲۵۶- مرد آرام میخوابید ، زن از رمان بیرون می آمد هر شب . مریم آرامش(۳ رای)

۶۹۵ – با صدای شیون بیدار شد خود را در آینه ندید. منا نحوی(۲ رای)

۴۸۲- مادر امیدوار نفس آخر را کشید  جوان برای آب دوید. بی بی فردوس سید آسیابان (۲ رای)

۴۴۵- مرگ
ساعت را کوک کرد …
دیگر بیدار نشد… یگانه سعادتی فر(۲ رای)

۱۵- مشکل دیگری یادش آمد،
هندزفری را بیشتر توی گوشش چپاند. ادریس میرویسی (۱ رای)

۲۵ـ امروز عاشوراست. امام حسین (ع) با ما قهر کرده، مادر ناهار پخت. مهدی خدادای(۱ رای)

۱۴۸- گربه زیر ماشین جا خوش  کرد؛ همه جا برف بود. فرید حسینیان تهران(۱ رای)

۱۷۱- چشمهای  دلقک با گریم صورتش نمی خواند. شهناز انسان (۱ رای)

۲۷۳ -آغوشش سرد شد.
صدای یک خط ممتد، حک . راضیه مهدی زاده(۱ رای)

۲۹۸- پسرک دلیل آمدنش را خواست.
مادر از جنگ گفت و دلخوشی. راضیه مهدی زاده (۱ رای)

۳۲۵- سوت خمپاره – سرت و بدزد … برگشتم برای تشکر . تنش سر نداشت. حسین عبدی(۱ رای)

۳۶۵-  بلایتد اووم
زن بلاخره بار دار شد اما نطفه پوک بود. ناهید شمسی(۱ رای)

۳۸۵- با آب سرد وضو گرفت . صدايي از خود شنيد . برگشت. آرمان اعتمادی(۱ رای)

۵۸۷- سلام
-سلام آقا
احمق مگه کوری من زنم. داوود قنبری (۱ رای)

۷۲۲- رفاقت
دختر روی آینه توالت برای پسر نوشته بود: ایدز! مریم بیات تبار(۱ رای)

۸۲۶- در خوابهايم،پدرم زني است موطلايي با دو پستان. علی محمد علی زاده (۱ رای)

۸۷۱- با پست چی ازدواج کرد بس که معشوقه‌اش برایش نامه نوشت. مجتبی حسن زاده(۱ رای)

۹۶۲- پنجشنبه ۲۴ آذر؛۲۴ آذر جمعه،یکسال بی تو گذشت. ادریس سعیدی (۱ رای)

۹۶۸-  -هواخوری-
یک ساعت شد یک سال. جسدش شناسایی نشد. مصطفی توفیقی (۱ رای)

۹۷۲- پیرمرد  فراموشیش کار دستش داد ، دیروز یادش رفت نفس بکشد. سید محمدجواد میر صفی (۱ رای)

18 پاسخ به “بهترین جایزه از نگاه مخاطب های سایت – چهارمین دوره”

  1. ادریس گفت:

    سپاس شهاب عزیز
    خسته نباشید میگم به همه،چه برگزار کنندگان و چه شرکت کنندگان

  2. احسان ن گفت:

    تبریک و خسته نباشید وافر!!:-)

  3. خسته نباشی شهاب جان

  4. جلیل درویشی گفت:

    خسته نباشی شهاب
    می دونم خیلی دیره ولی رای من ۵۰۶ بود

  5. مرتضی حاج رفیعی گفت:

    سلام
    تشکر فراوان به برگزار کنندگان که اعتراض ها را ترتیب اثر دادند.بسیار خرسندم که شرکت کردم و خوشحال که به یاری حق رای های واقعی به داستانم را در سایت می بینم.مرسی از کسانی که به بنده رای دادند و ممنون از کسانی که به عدالت پایبند بودند.باز هم تشکر می کنم از برگزار کنندگان این جشنواره.موفق و پیروز باشید.

    • لی گفت:

      سلام
      ممنون از شما آقای حاج رفیعی.
      ما رو هم حضور گرم و داستان های خوب شما و باقی دوستان، شاد کرد.
      آرزوی موفقیت برای شما و باقی شرکت کندگان عزیز دارم.
      :)

  6. فاطمه باقربان گفت:

    با سلام. اگرچه خیلی دیر است ولی خواستم از شما و همکارانتان تشکر کنم. چون شیوه جدیدی از نوشتن داستان را. بنا نهادید. انشاالله از نظرات ارزشمندتان بهره مند شویم .با سپاس فراوان

  7. منا گفت:

    سلام
    خسته نباشی واقعا کار بزرگ و قشنگی کردی.
    راستی یه سر به ما بزن:
    http://radiomona.blogsky.com/1391/11/22/post-134/

  8. علیرضا فرهی گفت:

    جای من خالی…
    با سازش عر میزد.وقتی که تو با چشمانت آمدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.