اینجا کوهپایه های عاشقی است . قصد صعود اگر داری کفش هایی از بوسه لازم است … برایت می سازم / حسینی

| یک نظر

پس از مدت درازی خانه به دوشی و گذراندن لحظه های زعفرانی پای تلویزیون سیاه و سفید و عدم صرف هرگونه تنقلات و مشغولیات از جمله صبحانه و ناهار وشام سرانجام توانستیم یک واحد نقلی را در یک آپارتمان نوساز بخریم . دلاله می گفت:این خونه برکت داره ، از آسمونش پول می باره ! هنوز عرق اسباب کشی خشک نشده بود و هیجان حاصل از صاحبخانه شدن فروکش نکرده بود که سقف هال خراب شد و صد هزارتومانی خرج برداشت . هنوز از غصه ی پولی که بر باد رفته بود خلاص نشده بودیم که هفته ی بعد لوله ی بالا ترکید وسقف حمام منفجر شد و دومرتبه چندین ده اسکناس ده هزار تومانی به باد رفت. هنوز نتوانسته بودم این فاجعه را در مغزم هضم و جذب کنم که اینبار سقف بالای سرم ترکید و شب هنگام وقتی همه خواب بودیم قطره قطره باران پاییزی بر بستر خشک و گرممان فرو چکید تا همگی دچار ذکام و ذات الریه و ورم لوزه ها و گریپ و چندین و چند مرض واگیردار دیگر بشویم . امروز عصر وقتی نشسته بودم و بر سودهای کلانی که از برکت سقف های چند میلیون دلاری این خانه نصیبم شده بود،به خودم غبطه می خوردم ،یک دفعه سرو کله ی همسایه ی طبقه ی پایین پیدا شد  و خبر داد که سقف حمام آنها در اثر ترکیدن لوله ی کف حمام ما ریزش رده و الی آخر… اگر هر کسی کمی انصاف داشته باشد خیلی زود در می یابد که دلال بیچاره نمی دانسته که این خانه نه تنها از سقفش پول میباره بلکه از زمینش هم پول می روید ولی هیچکدامش به صاحبخانه ی بی نصیب نمی رسد بلکه از طریق تله پاتی وارد جیبهای لوله کشها و بناها و نقاش های ساختمان می شود .

نویسنده : فسیل زنده

| ۱۵ نظر

***

[ادامه مطلب …]

| ۴۵ نظر