پر از یعنی های تمام ناشدنی هستی .

| بدون نظر

منتظر خورشید پشت این ابرهای تیره مباش . او دیریست که غروب کرده …

| بدون نظر

کسی

بابت

این شعر ها

به تو

پولی نمی دهد

| ۱۴ نظر

* برای ترک کردن چند مورد اساسی لازم است . چند موردش اینهاست  : تصمیم جدی برای ترك داشته باشيد . زمان و تاريخي را برای اقدام به ترك تعيين كنید . قرارداد ببنديد . عادت هاي ديگر را جايگزين نماييد . موقعيت هاي مکانی مناسب را پيدا كنيد و … ان شاالله با توکل به خدا می توانید سیگار را ترک کنید . اینجا نوشته .

* ترک کردن این نیست که روزی چمدانت را برداری و بروی ، و پشت سرت را هم نگاه نکنی . همینکه روزی بود و نبود کسی برایت فرقی نکند یعنی اینکه ترکش کرده ای ، سالهای سال . اما همیشه قبل از رفتنت ببین از گذشته جای چند زخم کاری روی تن طرف مانده …

پ . ن : احتمالا سکوت بهترین راه است .

| ۱۶ نظر

واژه ها زندانی نبودن تو هستند / سلول های خاکستری هم / زندانبان به خواب عمیق و انقلاب انگیزها دیریست که سرکوب شده است رفیق .

| بدون نظر

خطاب به نویسندگان سایت / فسیل زنده سلام تمامتون رو رسوند …

| بدون نظر

امریکا را شکست می‌دهیم / با همین کوچه‌های اب بر اب / با همین خیابان‌های مملو از من و تو / جویای کار / کجایی مهمان‌نواز، گرم‌نواز / امریکا را شکست می‌دهیم / هر بار ک از خلیج، فارس می‌اوریم / و خوش‌بختانه مسئولی در هواپیما نیست / دستم را تو بگیر / ای میهمان، تو بگیر جایم را / ک تکه‌تکه کرده‌ام / شرافتم برایم نان نیست / بر همین طبل گیتار بکوب / رای را از من گدایی کن / و من نانم را / جنس‌مان جور است / امریکا را شکست می‌دهیم / قبل از یک‌طرفه شدن خیابان / یا فیلترینگ ازادی / استقلال‌مان را تاراج می‌کنیم / برای تزار عزیز در دریای کاس‌پین / ما امریکا را شکست می‌دهیم / خودش باور ندارد / اما ان‌ک قبول نیست / چطور بین‌التعطیلین قبول است / یا کشتار مردمان مصر / وقتی بیدار شویم / امریکا را شکست می‌دهیم / نداند از کجا خورده! / همه جای مردمانش را اب خواهد گرفت / پوشاکش را عوض خواهد کرد / خودش بر خودش …. / امریکا را شکست می‌دهیم / سقف نداشته باشد / دل ک صفا دارد / ب وسعت کالای چینی / عجب، انتن دادی روباه پیر / ب مجلس خواهم امد / اگر خدا بگذارد / امریکا را شکست می‌دهیم / ریا را می‌فرستیم ب جلو / از پشت می‌کنیم تشویقش / شلاق می‌خورد بر گرده‌اش رحمت للعالمین / امریکا را شکست می‌دهیم

بامداد ۱۳/۱۱/۸۹

نویسنده : احسان ن

| ۸ نظر

* بدانید راه‌تان راه حق است و ازادی راه اصلی رسیدن ب خداوند است اگر ما ادمیان دست‌مالیش نکنیم.
* حکومت با کفر می‌ماند و با ظلم نه.

* ارزش‌های‌تان را حفظ کنید، خودتان برای خودتان. ان‌ها را قانون نکنید. ان‌روز ک مردمان ب‌عنوان مسئول فساد کنند، قوانین‌تان – در نتیجه ارزش‌های‌تان – فاسد خواهند شد.

* هر چیز الهی را در دست اله بگذارید ک ما ادمیان ظرف‌‌مان ادم‌گونه است ن خدای‌گونه.
* از نفرین ستم دیده بپرهیزید، چرا ک حقوق خود را می‌خواهد و خدای دادگر، صاحب حق را از دادخواهی بازنمی‌دارد.

* پروا پیشه‌ترین مردم کسی است ک حقیقت را بگوید؛ خواه ب سود او باشد خواه ب زیان.
* ب یاد داشته باشید، ‌افت دین و ایین سه چیز است: دانا و دانش‌مند بدکردار، زمام‌دار بیدادگر و پیشوای مذهبی نادان و ساده‌اندیش.

پ.ن : مطالب بالا از کتاب پرتوی از پیام پیام‌بر ترجمه علی کرمی فریدنی انتخاب شده‌اند

نویسنده : احسان ن

| ۵ نظر

این شعر هم برای خودش از آن داستان ها دارد که شاید داستان جالبش باعث شده همیشه تازه به نظر برسد . شعر تاثیرگذاری که باعث شد یک پادشاه بی خیال را یکباره هوایی کند که بتاخت تا بخارا برود . نصر بن احمد سامانی زمستانها در بخارا و تابستانها را در سرقند یا یکی از شهرهای خراسان سپری می کرد . یک سال که به هرات رفته بود پس از گذشت تابستان ، پائیز و زمستان را هم آنجا می ماند . این اقامت چهار سال به طول می انجامد . آنقدر زیاد که همراهیان پادشاه به رودکی می گویند که کاری بکند . ( اینجاست که نقش مهم یک هنرمند مشخص می شود ) جناب رودکی هم شعر زیر را می سراید که نتیجه اش در ادامه آمده .

بوی جوی مولیان آید همی/یاد یار مهربان آید همی/ ریگ آموی و درشتی راه او / زیر پایم پرنیان آید همی/آب جیحون از نشاط روی دوست/خنگ ما را تا میان آید همی/ ای بخارا! شاد باش و دیر زی/میر زی تو شادمان آید همی/میر ماه است و بخارا آسمان/ماه سوی آسمان آید همی/میر سرو است و بخارا بوستان/سرو سوی بوستان آید همی/آفرین و مدح سود آید همی/گر به گنج اندر زیان آید همی

چون به بیت «میر سرو است و بخارا …» رسید امیر چنان به هیجان آمد که بی کفش و جامه‌ی سفر بر اسب نشست و رو به بخارا نهاد و تا آنجا هیچ توقفی نکرد (نگاه کنید به چهارمقاله‌ی نظامی عروضی ص ۴۹ – ۵۳). [ادامه مطلب …]

| ۱۹ نظر

لا به لای هیمن خیابان ها ، چهارراه مرادی را هم کشتند . جسد عابر پیاده ای که همیشه از چراغ سبز عبور می کرد . جسد مرد قرمزی که همیشه ایستاده بود . جسد چراغ های سبز و قرمز و زرد . همه سوار بر ماشین آبی رنگ . جلوی چشمان من بود که نیستند . حالا این دوراهه تنها مرا از تو دورتر کرده است .

| بدون نظر