محمدرضای رکن الدینی از فیلمسازان خوبی که به من لطف داشته ، شعری را به من تقدیم کرده در وبلاگش . شعری با حال و هوای فیلم آخرم.
ممنون از تو محمدرضای عزیز. شعر را می توانید اینجا بخوانید.

| ۹ نظر

گفتگوی منتشر نشده‌ی ژاله را بعد از تمام بگیر و ببندهای حاشیه جشنواره اردی‌بهشت در پی مجوز ندادن ها و سانسورها در همان جشنواره دیدم . فیلمی خوش ساخت با کیفیتی خوب. نکته ای که بی شک همه متفق القول به آن اجماع داشتند ، تصویر خوب آن بود که بی شک بی هدایت درست کارگردان اثر « مرتضا نیک نهاد» ممکن نبود. از آثار پیشین مرتضا که شامل تیزرها ، کلیپ ها ، تدوین ها و حتی آثار ژورنالیستی که در قالب وبلاگنویسی و حتی حضور در یک تیم نشریاتی را شامل می‌شد، می توان تشخیص داد که او ذاتاَ شخصیت سخت گیری است، حاضر است فیملش بی‌سرانجام بماند اما به هر قیمتی آن را نسازد. این سخت گیری در فیلم باعث شد که خروجی کار اثری خوش ساخت از آب درآید البته با چشم پوشی از چند نکته، که اشاره به این نکات خالی از لطف نیست .
در ابتدای امر چیزی که مخاطب انتظار دارد پیش از تصاویر خوش آب و رنگ، یک فیلم کوتاه به معنای واقعی آن است. فیلمنامه ی فیلم «گفتگوی منتشر نشده‌ی ژاله» ساختار یک فیلمنامه کوتاه را ندارد. کارگردان در نقش مولف اثر برای نگارش فیلمنامه دست به خطری زده که در نهایت موفق به پیشبرد اهداف خود نمی شود. داستان قرار است روایتگر پنج زن باشد که هر کدام در خلوت با شوهران خود در گفتگو هستند و در نهایت با حضور این زن ها در قبرستان بیننده متوجه شود که هیچ شوهری وجود نداشته و آنها در خیال خود با شوهرانشان در گفتگو بوده‌اند. دو مولفه‌ی مهم یعنی شخصیت ها و حجم گفتگو ها آنقدر بالاست برای همچین ایده‌ای و در همچین زمان محدودی که تفکیک شخصیت ها و در نهایت درک صحیح گفتگو ها بعضا دشوار و غیر قابل فهم می شود. فرض محدود بودن شخصیت ها و گفتارشان بی شک در این زمان می توانست بازخورد بیشتری بهمراه داشته باشد. اگر چه نمی توان دیالوگ نویسی خوبی که توسط دیگر نویسنده اثر «صدیقه طاهری» صورت گرفته را بی تاثیر دانست، او نشان داد که می تواند با گفتگوها فضاسازی کند، امری که بیش از سینما در تئاتر نیز مورد استفاده قرار می گیرد و یک امتیاز مثبت برای اثر محسوب می شود. عدم وجود یک پلات مستحکم در فیلمنامه که وجودش می توانست به ساختار کلی فیلم از جمله روایت صحیح داستان، تعداد شخصیت‌ها، نحوه انتقال اطلاعات به ببینده چه از لحاظ تصویری و چه از لحاظ گفتار شخصیت ها کمک کند به بزرگترین معضل فیلمنامه بدل شده است. به طور مثال سوالی که پیش می آید این است که این پنج زن چه ارتباطی با یکدیگر دارند؟ چه عاملی باعث شده که چهار نفرشان در یک ماشین حضور داشته باشند که بر حسب اتفاق همشه شان مقصدشان یک جاست ؟ آیا این ارتباط در طول فیلم مشخص می شود یا تنها حضور چهار زن مشکی پوش در یک ماشین از لحاظ بصری زیباست؟ سوال هایی که برایشان جوابی در فیلم دیده نمی شود. وجود یک پیرنگ ناقص، فیلم را به سمتی برده که می توانست آن را یک قسمت کوتاه و ناکامل از یک سریال سیزده قسمتی دانست که در قسمت نخستینش باید شخصیت ها آهسته آهسته معرفی شوند تا در ذهن بیننده به طور کامل جایگاهی پیدا کنند، که بی شک این متن پتانسیل تبدیل شدن به یک اثر بلند را داراست.
یکی از مشکلاتی که مخاطب را پس از مشاهده سردرگم می کند، عدم تشخیص تعداد شخصیت هاست که بی شک علاوه بر فیلمنامه می توان آن را در جای دیگری جست و جو کرد و آن هم طراحی صحنه و لباس است. هیچ شکی در تناسب خوب بصری عناصر درون قاب با باقی اجزای صحنه و تصویر وجود ندارد اما مشکل در تکراری بودن این عناصر است، تفکیک فضای زندگی سه زن جوان بعضا نامکمن می نماید، این تشابه در فضا سازی برای شخصیت ها که اگر نخواهیم این اثر را یک اثر نمادین بدانیم، یک برخورد نامناسب با مقوله طراحی صحنه است، به طور مثال ظروفی که در خانه ی زن مسن پیدا می شد، می توانست در خانه ی دیگر زن مسن یا حتی خانه ی هر کدام از زن های جوان هم یافت شود. تفکیک زندگی پنج زن از لحاظ عناصر درون قاب می توانست کمی ذهن بیننده را برای پیگیری خط داستانی آماده تر سازد.
دکوپاژ هم که در بیشتر موارد پلان های چشم نوازی را به مخاطبانش ارائه می دهد در تفکیک شخصیت ها عاجز است. چیزی که در دکوپاژ رعایت نشده ، معرفی جفرافیای شخصیت هاست.
نگرانی سا
زنده اثر در زمان تدوین نسبت به القا نشدن حس غم انگیز زندگی پنج زن، او را مجاب به استفاده از حجم زیاد موسیقی کرده، موسیقی که می توانست با انتخاب محل مناسب و اندازه‌ی مشخص، تاثیر مضاعفی داشته باشد، که متاسفانه این نوع برخورد با موسیقی نتیجه‌ی معکوسی به همراه داشته است. همانطور که در خود موسیقی سکوت یک عنصر موسیقایی محسوب می شود، سکوت در یک فیلم و استفاده از صدای موجود در پلان نیز تاثیرهای مضاعفی را بعضا بهمراه دارند، در جایی کارگردان از عدم توجه به صدای فیلم در متن هایی که درباره ی فیلم نوشته شده بود گله کرده بود. خب سوال مهم اینجاست که آیا به مخاطب فرصتی برای شنیده شدن صدای فیلم با این حجم زیاد موسیقی داده شده یا خیر؟
مرتضا نیک نهاد با ساختن این فیلم نشان داد که کارگردان تواناییست و قادر به هدایت گروهی است که می تواند کارهای بزرگ‌تری را تجربه کند، مواردی که در بالا ذکر شد بیشتر مسائلی است که خود نگارنده نیز در برخی موارد با آنها دست و پنجه نرم می کند، مشکلاتی که همواره بر سر راه فیلمسازی استان وجود داشته و بر طرف شدنش کمی بیشتر صبر می‌خواهد و مطالعه و مشاهده. امید است که شاهد روند رو به رشدی در سینمای استان باشیم، که مرتضاها، ایمان هاو احسان ها، داوودها، سروش‌ها و محمدرضاها و حامدها نشان دادند که می شود فیلم خوب ساخت، فیلمی که مخاطب را درگیر خودش کند و سالن ها را شلوغ. آنقدر شلوغ که عده ای ایستاده فیلم ها را نظاره کنند.

| ۱۰ نظر