گل نسبتی ندارد با روی دل‌فریبت تو در میان گل‌ها چون گل میان خاری
وقتی کمند زلفت دیگر کمان ابرو این می‌کشد به زورم وآن می‌کشد به زاری
| بدون نظر

من یک شهروند اقلیتم.  یک شهروند اقلیت زندانی. یک نفر در اقلیت هفتاد میلیون جمعیت یک کشور که تک تک این جمعیت همگی در اقلیتند. من یک شهروند اقلیتم. 

| ۲ نظر

جامعه ای که بستر پرورش دزد و قاچاقچی و قاتل و کلاهبردار و … است، نمی تونه با حذف دزد و قاتل و جنایتکار به شرایط ایده آل برسد. پس از اعدام یک خلافکار چند خلافکار دیگر بدنیا می آید.

| بدون نظر

کثیفی فیس بوک به اینه که از درد می نویسی لایک می خوره.
از بدبختی می نویسی لایک می خوره. 
امشب اومدم بنویسم :‌ دیدن بچه ای که خودش نمی دونه تا چند روز دیگه بیشتر زنده نیست، و داره با مرگ دست و پنجه نرم می کنه وحشتناکه. دیدم قراره لایک بخوره ننوشتمش تو فیس. ای… به لایک. لایک ماهیت نوشته ها رو تغییر داده. 

| بدون نظر

مهرداد جان
دوست قدیمی
و دبیر بخش فیلم نهمین جشنواره اردی بهشت سلام
خواهش می کنم وقتی قبل و بعد از انتشار فراخوان بخش فیلم جشنواره (که به گفته همکارت در شورای سیاست گذاری جشنواره) توسط اهالی غیر سینمایی (عکاس) به رشته تحریر درآمده با تو تماس میگیرم و تمامی انتقادهایم را به تو می گویم، آنها را به گوش باقی همکارانت تمام و کمال برسان که همکارت در یک شب زمستانی در حیاط فرهنگسرای طوبی بندرعباس ناآگاهانه زبان به توهین نگشاید که او نماینده جمع شماست و حرف های گفته شده توسط او برآیند نظرات  شورایی است که تو و باقی دوستان نازنینم در آن تصمیم گیری می کنید.
به گفته این دوستمان :
من (شهاب آب روشن) با برخی رفتارهایم پیام های غیر انسانی (حیوانی) به او (و یا احتمالا به سایرین نیز) رسانده ام.
من و باقی دوستانم که از نظر او احتمالا یک تیم چند نفره را تشکیل داده ایم که شب ها دور هم می نشینیم و در خلوت خودمان به نقدهای مخرب می پردازیم و حرف هایمان را با هم یکی می کنیم.
(که من اگر احتیاج به همچین رفتاری داشتم سه بار مفصل نقدهایم را به تو نمی گفتم)
من به خاطر عقده ای که دارم (کلمه عقده را از حرف های او ترجمه کردم. (تجرمه کاریست که ایشان به من یاد داد)) از حضور در هیئت انتخاب بودن سرباز زده‌ام. که اصلا ربطشان را نفهمیدم.
من یک آدم ترسو و منفعلم که انگار باید با حضور فیزیکی ام در همه محافل با دهن چاکی و لمپن بازی اعلام می کردم که من آدم بی تفاوتی نیستم.
و من خودم را کشیده ام کنار (که این مورد اصلا به هیچ کسی ارتباط ندارد، حالا نمی دانم چرا این دوست به این نتیجه رسیده که من باید طبق ساختارهای رفتاری و گفتاری ایشان عمل کنم تا یک انسان کامل و منطقی به نظر برسم؟؟؟)
و یک سری حرف های عجیب و غریبی که من یارای ترجمه کردنشان را نداشتم. 
که البته بخشی از این توهین ها به دوستانی که در کنارم ایستاده بودند نیز ربط داده می شد. 
دوستمان که کاملا نقد پذیر هم هست تا بعد از اینکه فهمید نظر من نسب به فراخوان جشنواره به فرم گرا بودنش نزدیک است باقی حرف هایم را نشنید و رفت.
بعد همین دوست توقع داشته که در جلسه هم اندیشی امروز هم شرکت کنم(جلسه ای که زمانش باید قبل از انتشار فراخوان می بود)
(ترجمان رفتنش این است که طرف مقابل اگر با ما هم عقیده بود سعی کنیم با زبان تند و واژه های نامناسب هم عقیده ترش کنیم. اگر هم عقیده نبودیم مجال سخن گفتن ندهیم، راهمان را بکشیم و برویم).

به هر حال خواهشا به دوستانمان بگو از غیبتم که هزار دلیل شخصی و غیر شخصی دیگری دارد (حداقل یکی از دلایلم را تو می دانی) هر گونه که دلشان می خواهند برداشت نکنند. که اگر به برداشت است، از غیبت خیلی ها در دورهای گذشته می شود هر جور برداشتی کرد.
اصلا یک سوال؛ اینهمه دوستانی که در سالهای گذشته بخش عکس و فیلم را به هر دلیلی تحریم کردند اینقدر حرف ها و تحلیل ها و پیام های غیر انسانی به همراه داشت که اینبار نبودن من پیام های عجیب و غریب مخابره می کند به همه؟
در همان صحبت هایمان گفتم که من با این فراخوان و جایزه های عجیبش موافق نیستم. بعد چه طور در هیئت انتخابی باشم که با فراخوان آن مشکل دارم؟؟؟
راستی از گفت وگویم با دوستمان (که اصلا شبیه گفت و گو نبود) متوجه شدم اطلاعاتی که تو به من دادی با حرف های او اصلا همخوانی ندارد. یک جای کار می‌لنگد، پیگیری کنی ببینی مشکل کجاست بد نیست.  

خدا را شکر می کنم که زیر برگه جمع کردن نامه برای رئیس شدن تو را امضا نکردم مهرداد. آنقدر برایم قابل احترام هستی که به خاطر خواسته هایم تو را تهدید نکنم که اگر فلان نشود جلوی برگزاری جشنواره را می گیرم. (این رفتار سابقه داشته). 
به هر حال از شما به عنوان دبیر بخش فیلم جشنواره تقاضا دارم که بخشی از انرژی تان را بگذارید به تلطیف جو بوجود آمده که دیگر این جشنواره به خاطر فضایی که دارد مسموم می‌شود به مرداد ماه کشیده نشود.
فضا پر از برداشت های یکسویه، قضاوت های نادرست و بی جاست. اگر هم اکنون جلوی انتشارش را نگیری ، هوای مسموم به هیچکداممان اجازه نمی دهد کارمان را انجام دهیم.
با تشکر

| ۲ نظر

تا یکی دو روز دیگر به این آدرس اسباب کشی می کنم.
WWW.LEEE.IR
به مشتاقان وبلاگ فراموشی لی بگویید :D

| ۴ نظر

یه عده هواپیما رو دزدیدن، بعد رفتن یه جایی نشوندنش، حالا هم نمی دونن چه کار کنن، یا نمی تونن. احتمالا همشون زنده ان. یا حداقل بیشترشون. 

| ۴ نظر

شاید اگه این قیمت دلار دستخوش تغییرات نمی شد در پاک ترین دولت تاریخ ایران، این خونه همیشه در آدرس leee.ir باقی می موند. برای مراقبت  از سه آدرس مختلف، یکم سالیانه پرداخت سه تا دومین سخته.
ShahabAbroshan.com – وبسایت شخصی
leee.ir – وبلاگ
۱۰w.ir – مسابقه داستان های ده کلمه ای
به هر حال دارم کوچ می کنم به آدرس دیگه . Leee.ir.
شاید این آدرس بیشتر بشه دووم آورد.

| ۲ نظر

احسان برای رو زن چیز خوبی نوشته بود اینجا.
 ۸ مارس هم امد و رفت، بی ان ک بدانیم زنان سبز این سرزمین در این نابرابری جمعی، نابرابرترند!

| ۳ نظر

از اینکه بی موقع حرفی بزنم بدم می آید. گاهی حرفی را تا نیمه می گویم و بعد می بینیم اصلا نباید می گفتمش و همان حرف را به طرز دهشتناکی به اتمام می‌رسانم که شنونده خودش متوجه می شود این حرف را نباید می شنیده. گاهی عذاب وجدان حرف های گفته شده تا مدت ها رهایم نمی کند. گاهی با دقت گذاشته ام حرفی را به موقع بگویم. اما عوامل خارجی و ناخواسته آنچنان با قدرت به سمتم هجوم می آورند که گفتن آن حرف به زودتر از زمانش موکول می‌شود و می‌گویمش. (به اجبار)
این از ناخواسته حرفی را بی موقع گفتن افتضاح تر و دردناک تر است. 

| بدون نظر