توی تاکسی نشسته بودم که رادیو خبر حکم اعدام محاربین در روز عاشورا رو اعلام کرد. کمی بعد صحبت راننده رفت سمت نا امنی تو این روزا . بعد گفت که امروز نزدیک به یک ساعت پیش جلوی بانک ملی شهربانی دو نفر موتورسوار انگشت های دست زنی رو با ساتور قطع می کنند تا کیفش رو ببرند . زن همان موقع از بانک بیرون اومده بود و با دیدن دزدها کیف رو محکم توی بغلش میگیره . بعد کیفش رو جلوی چشم صدها نفر مردم توی خیابون برده بودند . کیف و پول باز بر می گرده آیا انگشت
نوروز انگار تنها همون روز اولش آدم رو با یک حس و حال نو شدگی سنجاق میکنه. روزهای بعدش انگار دوباره میافتی توی یک سرازیر
سالها پیش جایی نوشته بودم: «یه روستا هست که سر جمع نوزده تا دختر داره توش. تا حالا هیچ شعر عاشقانهای برای هیچ کدوم از
در اینکه شکست خوردن بخشی از زندگی آدمیست شکی نیست. اینکه ممکن است انسان از هر شکستی پلهای برای پیروزی آیندهاش بسازد دور از ذهن
داستان نویسی آمریکا را به این صورت دوره بندی میکنند: ۱۸۳۰ – ۱۸۶۵ = دوره ی رمانتیک ۱۸۶۵ – ۱۹۰۰ = دوره ی رئالیسم ۱۹۰۰
«خطر لو رفتن داستان» اولین رمان عطیه عطار زاده تمام تلاش خود را کرده که اثری خاص و قابل توجه به نظر برسد،اما آیا واقعا