اشارات و ناگفته هایی پیرامون روزهای پایانی استاد حمید سمندریان که نباید ناشنیده بمانند میم الف همه حمید سمندریان را به اندازه ای میشناسیم و مستقیم یا باواسطه با او در ارتباط بوده ایم، دانسته یا ندانسته. یا مخاطب نمایشهایش بودهایم، یا شاگردش بودهایم، یا شاگردِ شاگردانش بودهایم، یا ترجمه هایش را خواندهایم یا همۀ اینها. و یا دستکم آثاری از کارگردانان و بازیگرانی که شاگردانش بودهاند را در تئاتر، سینما و تلویزیون دیدهایم. شاگردانش رنگین کمانی هستند از کسانی چون عزت الله انتظامی، احمد آقالو، سعید پورصمیمی، سوسن تسلیمی، رضا کیانیان، گوهر خیراندیش، مهدی هاشمی و گلاب آدینه تا
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها
بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم
۹۶ خفهخون ۹۸ خفهخون ۴۰۱ باز هم خفهخون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون میرسید به صفوف اسلحه به دستان
اوج سینمای پناهی «طلای سرخ» بود و «دایره». بعد از جریانات ۸۸ و دستگیری انگار پرت شد به دنیای دیگری. در این چند فیلم اخیر
تابستان ۹۱ دکتر به خاطر یک ماموریت کاری به آفریقا رفت. عکسهایش از این سفر را توی فیسبوکش میگذاشت. وقتی برگشت برای اولین بار اسم