دیگر چه می ماند از مملکتی که معلوم نیست تا به حال با چند دروغ سنگ را روی سنگ نگه می داشته؟؟ جایی خواندم که دروغ ورزشگاه تبریز را به دروغ ۶۳ درصدی انتخابابت ۸۸ ربط داده بود. کثیف ترین اتفاقی که می افتد این است که برای کمی ثابت نگه داشتن شرایط به عده ای دروغ بگویی… حالا فرقی نمی کند ماحصلش رئیس جمهور شدن شخصی به نام ا.ن باشد یا قهرمانی یک تیم دیگر در جای دیگر ممکلت… کدام طرف در این مملکت سرت را می چرخانی و شرایط دردناک و کثیفی نمی بینی؟؟
با بالا گرفتن تب تبدیل عکسها به فرم نقاشیهای استودیو جیبلی، دیدم برای این کار هوش مصنوعی باید نسخه پلاس خریده باشید اما هوش مصنوعی
نوروز انگار تنها همون روز اولش آدم رو با یک حس و حال نو شدگی سنجاق میکنه. روزهای بعدش انگار دوباره میافتی توی یک سرازیر
سالها پیش جایی نوشته بودم: «یه روستا هست که سر جمع نوزده تا دختر داره توش. تا حالا هیچ شعر عاشقانهای برای هیچ کدوم از
در اینکه شکست خوردن بخشی از زندگی آدمیست شکی نیست. اینکه ممکن است انسان از هر شکستی پلهای برای پیروزی آیندهاش بسازد دور از ذهن
داستان نویسی آمریکا را به این صورت دوره بندی میکنند: ۱۸۳۰ – ۱۸۶۵ = دوره ی رمانتیک ۱۸۶۵ – ۱۹۰۰ = دوره ی رئالیسم ۱۹۰۰