پیشنهاد فیلم

پیشنهاد کتاب

در خشمگین‌ترین حالت ممکن

قبل از هرچیز می‌گم که من خودم رو یکی از هنرمندان استان هرمزگان نمی‌دونم. خوشبختانه و یا متاسفانه خیلی از دوستان هنرمند هم من رو یکی از زنانِ (حتی باتجربه) هنرمندی که حضورشون در جلسات رسمی موجب نا-راحتیشون میشه نمی‌دونند. البته من هم ترجیح می‌دم حالا حالاها به «نسترن محسنی» بودن با تمام کاستی‌هاش ادامه بدم چرا که خوب می دونم «کی هستم، از کجا اومدم و در کجا ایستادم و چه کارهایی می خوام بکنم.» فعلا تشخیصم اینه که یک جامعه محدود که اون افراد رو دوستانم می‌دونم اطرافم داشته باشم و هیچ لقب و عنوان و جایگاه دیگری

ادامه مطلب »

نوشته‌های پیشین

درس‌های خودآموز

به این نتیجه رسیدم که برای نوشتن، یک چیز خیلی مهم است. وقتی چشمه جوشیدن خلاقیت خشک شده و به هر ریسمان باریکی چنگ می‌زنی

سنگ بزرگ

همیشه این ضرب المثل ایرانی برام در مواقع حساسی که فکر می‌کنم همه چی قراره به خوبی پیش بره تکرار می‌شه. «سنگ بزرگ نشونه نزدنه».

دوم بودن

زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم

معنی زندگی کردن

یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بی‌حوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراری‌تر چند مواد

دوراهی ریا و صداقت

من که راضی نیستم حتی یک‌ ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مال‌ها