خوک آخرین ساختهی مانی حقیقی داستان کارگردان صاحبنامی به نام حسن را روایت میکند که مدتیست به علت ممنوعالکار شدن به ساخت تیزرهای تبلیغاتی رو آورده. او که همیشه با زنی به نام شیوا مهاجر همکاری میکرده حالا نمیتواند ببیند او همکاری جدیدی با کارگردان شناخته نشدهای به اسم سهراب سعیدی را آغاز کرده. از طرفی در شهر یک قاتل سریالی پیدا شده و کارگردانها را بی هیچ ارتباط منطقی میکشد. حسن از اولین افرادیست که بالای سر یکی از آخرین کشتهها یعنی سهراب سعیدی میرسد. جامعه به حسن مشکوک میشود و کمی بعد شیوا که علاوه بر همکاری دیرینه
زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم
یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بیحوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراریتر چند مواد
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها
بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم
۹۶ خفهخون ۹۸ خفهخون ۴۰۱ باز هم خفهخون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون میرسید به صفوف اسلحه به دستان