«آخرین پر سیمرغ» نمایشنامهای از محمد چرمشیر که به واسطه داستان زال و سیمرغ به بخشهایی از شاهنامه میپردازد. داستان بیژن و منیژه، سیاوش، کیخسرو، رستم و سهراب و ضحاک ماربهدوش. در این میانه ما برشهایی به زمان حال نیز داریم، برشهایی که انگار ارتباط ظاهری چندانی به هم ندارند اما سعی دارند که داستان زال و سیمرغ را کامل کنند. آنچه که در ابتدای این نمایشنامه ذکر شده این است که متن وابستگی زیادی به ادیپ دارد. زال در این داستان نابیناست و برخلاف ادیپ که به گذشته میرود تا در رفتارش کنکاش کند، او به آینده سفر کرده
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها
بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم
۹۶ خفهخون ۹۸ خفهخون ۴۰۱ باز هم خفهخون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون میرسید به صفوف اسلحه به دستان
اوج سینمای پناهی «طلای سرخ» بود و «دایره». بعد از جریانات ۸۸ و دستگیری انگار پرت شد به دنیای دیگری. در این چند فیلم اخیر
تابستان ۹۱ دکتر به خاطر یک ماموریت کاری به آفریقا رفت. عکسهایش از این سفر را توی فیسبوکش میگذاشت. وقتی برگشت برای اولین بار اسم