«آخرین پر سیمرغ» نمایشنامهای از محمد چرمشیر که به واسطه داستان زال و سیمرغ به بخشهایی از شاهنامه میپردازد. داستان بیژن و منیژه، سیاوش، کیخسرو، رستم و سهراب و ضحاک ماربهدوش. در این میانه ما برشهایی به زمان حال نیز داریم، برشهایی که انگار ارتباط ظاهری چندانی به هم ندارند اما سعی دارند که داستان زال و سیمرغ را کامل کنند. آنچه که در ابتدای این نمایشنامه ذکر شده این است که متن وابستگی زیادی به ادیپ دارد. زال در این داستان نابیناست و برخلاف ادیپ که به گذشته میرود تا در رفتارش کنکاش کند، او به آینده سفر کرده و به داستانهایی که پیشتر به آن اشاره کردیم وارد شده و با شخصیتهای آن مواجه میشود. زال در این داستانها با سیمرغ (زنی) همراه است، که سیمرغ برای کمک کردن به فرزندان او پر خود را دانه به دانه آتش میزند.
طولانی بودن متن و از ریتم افتادن داستان به خاطر حجم زیاد دیالوگهایی که با نثر قدیمی نوشته شده خواندن را بر مخاطب سخت میکند اما نمادین بودن صحنه ضحاک، رستم و سهراب و سیاوش از بخشهاییست که شاید میتوانست به تنهایی بار نمایشنامه را بر دوش بکشند. چیزی که در این مدت بیشتر با آن روبرو هستم عدم درام در بیشتر نمایشنامههای فارسیست. درام به آن معنای کلاسیکش، اینکه شخصیتها در یک هرم فریتاگمانند درگیر بحران شده، وارد یک کنش صعودی شوند و با پشت سر گذاشتن اوج و قرار گرفتن در یک کنش نزولی و با یک گرهگشایی به سمت پایان نمایش پیش روند. این چند پاره شدن متن و تلاش برای به تصویر کشیدن صحنههای شاعرانه تماما به تکههای پازلی شبیهاند که انگار به راحتی با هم چفت نمیشوند و فقط کنار هم قرار گرفتهاند. آخرین پر سیمرغ یکی از متنهای طولانی چرمشیر است. متنی پر از چینش صحنههایی که شاید جایشان با هم عوض میشد یا تغییر و یا حذفی در آن صورت میگرفت هیچ تفاوتی در کلیت آن بوجود نمیآورد. از آن دست نمایشنامههایی که شاید بتوان نامش را یک متن بدون درام گذاشت. «آخرین پر سیمرغ» بیستوهفتمین اثر از مجموعه نمایشنامههای دورتادور دنیا به قلم محمدچرمشیر است که در نشر نی به چاپ رسیده است.