در «خانه»ی نغمه ثمینی اگر چه مثل نمایشنامههای پیشین این نویسنده خبری از تکرار شخصیتها نیست و زمان به آن شکل همیشگی دستخوش تغییر نمیشود اما باز در این متن هم رویکرد اپیزودیک را شاهدیم. اپیزودهایی که به بهانه تغییر صحنه با یک داستان و شخصیت منحصربفرد روایت میشود. نمایشنامه «خانه» داستان خانوادهای را روایت میکند که هر کدام درگیر مشکلات و مسائل خودشان هستند. پدر خانواده سالهاست که در فکر زن اولش است که به خاطر کشته شدن او همواره با خاطره او زندگی میکند. مرد از همسر اولش پسری به نام هامون دارد. همسر دومش (رویا) آنقدر در
تابستان ۹۱ دکتر به خاطر یک ماموریت کاری به آفریقا رفت. عکسهایش از این سفر را توی فیسبوکش میگذاشت. وقتی برگشت برای اولین بار اسم
با بالا گرفتن تب تبدیل عکسها به فرم نقاشیهای استودیو جیبلی، دیدم برای این کار هوش مصنوعی باید نسخه پلاس خریده باشید اما هوش مصنوعی
نوروز انگار تنها همون روز اولش آدم رو با یک حس و حال نو شدگی سنجاق میکنه. روزهای بعدش انگار دوباره میافتی توی یک سرازیر
سالها پیش جایی نوشته بودم: «یه روستا هست که سر جمع نوزده تا دختر داره توش. تا حالا هیچ شعر عاشقانهای برای هیچ کدوم از
در اینکه شکست خوردن بخشی از زندگی آدمیست شکی نیست. اینکه ممکن است انسان از هر شکستی پلهای برای پیروزی آیندهاش بسازد دور از ذهن