دیدن سریال، آن هم از نوع ایرانیاش در این روزها ریسک بالاییست. حداقل باید صبر کرد، تمام شود. شاید از بازخورد مخاطبها و جنس مخاطبها بشود فهمید ارزش دیدن دارد یا نه. «در انتهای شب» ساختهی آیدا پناهنده برایم همین حکم را داشت. صبر کردم تمام شد. حالا با گذشت مدتی از دیدن آخرین قسمتش شاید بشود گفت با خودش چند چند بوده. اولین ویژگی این اثر تلاش برای زنده نگه داشتن تعلیق در مخاطب تا آخرین قسمت و نیفتادن ریتم رویدادها تا آخرین صحنه است. این جدایی و مسائل پیرامونش به عنوان اصلیترین محرک داستان به تنهایی کشش لازم
سریال کلارک که به بررسی شخصیت یکی از معروفترین دزدهای بانک در سوئد (کلارک اولوفسون*) میپردازد، در شش قسمت توسط نتفلیکس (محصول سال ۲۰۲۲) اخیرا منتشر شده است. سریالی که به خاطر ریتم تند نه میتوان یک اثر بیوگرافی کاملی قلمداد شود و نه آنچنان این فرم روایی به دلچسب کردن سریال کمک کرده. بزرگترین مشکل سریال را علاوه بر روایت و پیرنگی که تنها با خواندن زندگینامه کلارک برایتان قابل فهم و باورپذیر خواهد بود، شاید بتوان انبوهی از زنان خنگ و زودباور و تشنه س.ک.س دانست که خودشان را با کوچکترین اشارهای در اختیار کلارک قرار میدهند. سریال
«ایستگاه یازده» مینی سریال ۱۰ قسمته به یک پاندمی شبیه کرونا میپردازد. بیماری که شدت انتقال و میزان مرگومیرش بیشتر از چیزیست که تصور میشود. بخش زیادی از اهالی کره زمین میمیرند و بعد از مدتی انسانهای باقی مانده باید در یک شرایط بدوی به زیست خود ادامه دهند. موسیقی و تئاتر از هنرهاییست که هنوز مردم در جامعههای کوچک به آن پناه میبرند. و مهمترین راه ارتباطی انتقال مفاهیم و احساسات کماکان هنر است. حضور سمبلیک آثار نمایشی در جای جای اثر، به همراه تصاویر خیالانگیر کمیک استریپی که شاکله داستان را شامل میشود به داستان ایستگاه یازده ابعاد
سریال دوس به یکی از محلههای نیویورک که به همین نام معروف است میپرازد، این سریال چند داستان از دهه هفتاد و هشتاد میلادی را در بر میگیرد. چندین روسـپی خیابانی، رئیسهایشان، و یک برادر دوقلو که با دو شخصیت متفاوت از محورهای اصلی داستان هستند که در برخی قسمتها مسیرشان با هم تلاقی پیدا میکند. روسـپیها ذرهذره از خیابانها به فاحـشـهخانهها و فیلمهای پــورن راه پیدا میکنند، شغلها تغییر کرده و پلیسها در پی آن هستند که با تغییر کاربری برخی ساختمانها با فحشای موجود در خیابانها به خصوص محله دوس مبارزه کنند. فیلم به نوعی پوستاندازی شهر نیویورک
عشق، مرگ و روباتها از سری سریالهای اختصاصی نتفلیکس که اخیرا منتشر شده، هجده داستان مختلف را در قالب انیمیشنهایی با زمان کم به نمایش میگذارد. داستانهایی که میتوان هر کدام را به مثابه یک فیلم کوتاه در نظر گرفت. فیلمهایی که بر خلاف اسم مجموعه تنها به رباتها مربوط نمیشود. موجودات عجیب الخلقه زیرزمینی، موجودات فضایی و تلاش بشر برای دستیابی به پیشرفتهای فضایی و برخی افسانهها از دیگر موضوعاتیست که در این مجموعه به نمایش گذاشته میشود. علاوه بر داستانهای مجزا، تکنیکهای مختلف استفاده شده برای ساخت هر اپیزود هم تنوع بصری آن را دو چندان کرده است.
آخرین قسمت از فصل اول سریال داستان ندیمه یا همان The Handmaid’s Tale به این دلیل با اهمیت و قابل بررسیست که به زنده نگه داشتن امید در یک جامعه بسته و دیکتاتوری میپردازد. و صد البته برای مخاطب خاورمیانهای مهم است که انگار داستان بر اساس شرایط دهشتناکِ سایه حکومت دیکتاتوری بر زندگی آنها نوشته شده است. سریال خدایان آمریکایی (American Gods) که در آخرین قسمت از فصل اول خود به تغییرات گسترده در خاورمیانه اشاره میکند و شروع تمام این تغیرات را انقلاب ۵۷ ایران میداند، به از دست رفتن قدرت زنان و همچنین تنزل جایگاه آنان پس
چندی پیش همزمان با دهمین سالگرد پخش اولین قسمت سریال پرطرفدار Breaking Bad شروع به تماشای این سریال کردم. زیاد اهل دنبال کردن سریال نیستم. مخصوصا سریالهای درام. در عوض سریالهای کمدی ۲۰ دقیقهای را بیشتر میپسندم. اما چیزی که باعث شد دست به نوشتن یادداشتی درباره این سریال ببرم عدم توجه به برخی قسمتها بود که شاید در میان تعریفهای بیحد و اندازه از سریال ناگفته مانده بود. پس بنا را بر این میگذارم که خوانندهی این سطور تمامی قسمتها را دیده است. سریال از این جنبه قابل دفاع است که دست بر موضوع کمتر پرداخته شدهای میگذارد که
با بالا گرفتن تب تبدیل عکسها به فرم نقاشیهای استودیو جیبلی، دیدم برای این کار هوش مصنوعی باید نسخه پلاس خریده باشید اما هوش مصنوعی
نوروز انگار تنها همون روز اولش آدم رو با یک حس و حال نو شدگی سنجاق میکنه. روزهای بعدش انگار دوباره میافتی توی یک سرازیر
سالها پیش جایی نوشته بودم: «یه روستا هست که سر جمع نوزده تا دختر داره توش. تا حالا هیچ شعر عاشقانهای برای هیچ کدوم از
در اینکه شکست خوردن بخشی از زندگی آدمیست شکی نیست. اینکه ممکن است انسان از هر شکستی پلهای برای پیروزی آیندهاش بسازد دور از ذهن
داستان نویسی آمریکا را به این صورت دوره بندی میکنند: ۱۸۳۰ – ۱۸۶۵ = دوره ی رمانتیک ۱۸۶۵ – ۱۹۰۰ = دوره ی رئالیسم ۱۹۰۰