۳۳- دورتادور دنیا (پنجرهی زیرزمین)
«پنجرهی زیرزمین» نوشته آنتونیو بوئرو بایخو نویسنده اسپانیاییست که پیش از این نمایشنامه «داستان یک پلکان» را از او معرفی کرده بودیم، این متن داستان خوانوادهای را روایت میکند که پس از پشت سر گذاشتن یک دوره سخت (مرگ دختر کوچکشان) حالا پس از چند سال نتوانستهاند با آن مساله کنار بیایند. حالا که داستان در زمان حال روایت میشود رویدادها در یک همپوشانی زمانی و مکانی رخ میدهند. بایخو که پیش از این هم در همان نمایشنامه از ظرفیتهای صحنه نمایش بیشترین استفاده را برده حالا در «پنجرهی زیر زمین» هم دست به این تجربه مجدد زده. او حتی پا را فراتر گذاشته و نقشهای از طراحی صحنه را برای فهم بیشتر کارگردان و مخاطب در ابتدای متن قرار داده. نقشهای که به خوبی فضای در هم کولاژ شدهی ذهن نویسنده را نشان میدهد. او بدون تقطیع نمایشنامه به چند پرده یا صحنه و با قرارد دادن چند صحنه مختلف در یک مکان داستان شخصیتها را تا حد ممکن به هم نزدیکتر کرده. پس از جنگ در اسپانیا خانوادهای که به شهرهای اطراف مادرید مهاجرت کردهاند برای سوار شدن به قطار و بازگشت به مادرید به ایستگاه آمدهاند. آنها پسر بزرگترشان ویسنته را به سختی سوار قطار میکنند اما به خاطر ازدهام جمعیت و سربازان زیادی که به خانه راهی شده بودند باقی اعضا خانواده جا میمانند. کیفی که حاوی خوراک دختر کوچکشان همراهشان بود هم در دست پسر بزرگتر میماند. دخترک قبل از رسیدن به خانه میمیرد. حالا ویسنته بزرگ شده و مدیر یک دفتر انتشاراتیست. ماریو برادر کوچکتر در خانه مانده و ویراستاری بعضی از کارها را انجام میدهد. اما تمایلی به همکاری با برادرش ندارد. از طرفی مدتیست که پدرشان دچار فراموشی شده و پنجرهی خانه زیرزمینیشان که به خیابان باز میشود را پنجرههای قطار میپندارد. حالا در این اوضاع نابسامان روحی، تنها ماریه و مادر