پیشنهاد فیلم

پیشنهاد کتاب

انواع خر

لابد بارها شنیده اید که فلانی سوار خر مراد است . آیا تا به حال فکر کرده اید که فرق خر مراد با خر معمولی چیست ؟ البته خر خر است چه مال آقا مراد باشد یا مال هر کس دیگری اما موضوع اینجاست که خر مراد اصلا خر نیست . خر مراد یک چیزیست مثل یک آپارتمان شیک یا یک ماشین پر از پول اهدایی فلان بانک یا حتی یک صندلی چرمی در اتاق ریاست که آن را دودستی به شما تقدیم می کنند تا رویش لم بدهید و امر و نهی کنید ! خلاصه باید بدانید که خر مراد هیچ ارتباطی به خر قبرسی و خرمگس و خرخاکی و هیچ خر دیگری که شما می شناسید ندارد . اما چیز دیگری که باید بدانید اینست که اگر روزی روزگاری سوار خر مراد شدید کمربند ایمنی را فراموش نکنید چون که این خر چموش جفتک پرانی کرده و سوارش را با دماغ می اندازد زمین . مثلا کسی را می شناختم که سوار بنز ۱۰۰ میلیونی اهدایی ! راهی ویلایش در شمال بود اما از بخت بد یک پنچری ناگهانی باعث شد خودش و بنزش با هم چپ شوند و از آن طرف یک روز ناگهان آب ، دهن دره کشید و ویلای لب ساحل آن جناب را درسته قورت داد . یا شخص دیگری که به واسطه ی پسر خاله بودنش با رییس فلان بانک چکهای بی محل می کشید بالاخره دستش رو شد و به این ترتیب ایشان که تا همین چندی پیش مشغول خر سواری بودند و حتی گاهی از آدمهای مثل ما سواری می گرفتند یکهو از بالای خر مراد یه وری رفتند تو کوزه . خلاصه اگر شما هم در حال سوار بر مرکب مراد مشغول تاخت و تاز هستید حواستان جمع باشد که از قدیم گفته اند : گهی پشت به زین و بعدش می خوری زمین .

نویسنده : فسیل زنده

28 پاسخ

  1. آیا شما بیمه هستید ؟
    اگر آری پس نگران نباشید و با خر مراد تا نهایت سرعت بتازید
    اگر خیر پس هر چه زودتر خودتان را بیمه کنید

    1. دیگ به دیگ می گه روت سیا.
      :)
      جان علیرضا بی خیال این پرانتز گذاشتن بشو ..
      به جان خودم تو قسمت نظرات جائی برای نوشتن اسم هست ….

  2. سلام
    خوشحالم که همواره در کنارتان هستم فکر کنم این مشکل حل شده
    به امید روزهایی که دست های مهربانی در این کشور به اندازه تعداد شان باشد
    می دانم بعضی از امیدواری ها آدم را به خنده وامی داره پس برای خنده هم که شده امیدواریم …مگه نه

پاسخ دادن به امامدادي لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته‌های پیشین

معنی زندگی کردن

یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بی‌حوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراری‌تر چند مواد

دوراهی ریا و صداقت

من که راضی نیستم حتی یک‌ ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مال‌ها

دندان فیل

بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله‌، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم

خفه‌خون گرفتگان

۹۶ خفه‌خون ۹۸ خفه‌خون ۴۰۱ باز هم خفه‌خون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون می‌رسید به صفوف اسلحه به دستان

یک تصادف ساده

اوج سینمای پناهی «طلای سرخ» بود و «دایره». بعد از جریانات ۸۸ و دستگیری انگار پرت شد به دنیای دیگری. در این چند فیلم اخیر