به معنای واقعی کلمه کافر شدم رفت . اگر چه الان تعریف درستی از تدین و کفر ندارم ولی از سال هشتاد و شش که نماز کم کم از یادم رفت ، تنها چیزی که از اسلام برایم باقی ماند همین ماه رمضان بود و شب های احیا که توی چند سال اخیر هر سه شبش را در مسجد فاطمیه بندرعباس می گذراندم . مسجدی که هر سال در آن شاهد چهره های آشنا و نا آشنائی بودم که در برخی موارد هم باعث می شد تا دیدارهای گذشته ای را تازه کنم . هم کلاسیانی که تمامشان را سالها بود ندیده بودم و دوستانی که هیچ وقت فکر نمی کردم یک شب سر از مسجدی در بیاورند . سال پیش از سه شب تنها یک شبش را رفتم ، مگر این اینترنت لعنتی میگذاشت ؟ امسال هم با با پیام دوستی که سال گذشته در مسجد همراهم بود و الان فرسنگ ها ازم دور شده یادم آمد که امشب شب احیاست ، مگر باز ین اینترنت لعنتی می گذارد . حداقل در طول یک سال گناه کردن یک شب دلمان خوش بود می رویم طلب آمرزش … امسال هم چیز های زیادی را فراموش کردم . خدا به خیر کند …
پارچه ی سیاه رو هر چی بشوری که سفید نمیشه…..
سلام
واقعاً…
آنقدر سیاهه که هیچ وقت تمیز نمیشه
عیبی ندارد؛ انشاء الله این سایت “یا حق” که راه بیافتد دیگر، دین و دنیا را در اینترنت خواهیم داشت. خدا را چه دیدید؛ شاید سال دیگر مراسم احیا را هم در اینترنتِ ملی برگزار کردیم؛ خلاص.
؛-)
سلام
دقیقا .. خدا خیرشان بدهد که از دست سایت هایی که در بلاد کفر هدایت می شوند رهایی پیدا می کنیم .
ثواب سرچ کردن در سایت یا حق چیزی کمتر از خواب روزه دار نیست … : -)
:-))))))
۹ شهریور/روز جهانی وبلاگ/ به نظر شما؟
وبلاگ های هرمزگان در مقایسه با وبلاگ های دیگر شهرها نقاط ضعف و قوتش چیست؟
رویکرد وبلاگ های هرمزگان را چطور ارزیابی می کنید؟
اولین کلیکتان بر روی کدام وبلاگ است؟
گناه یک ساله ای که بخواهد یک شبه رفع و رجوع شود همان بهتر که نشود. بعد هم آنقدر آقایان گناهکار بار سنگینی بدوش دارند که فعلا خدا برای رسیدگی به گناهان ما دست چندم ها تا چند سال آینده وقت ندارد. باشد تا بعد.
سلام
ممنون از روحیه ای که دادید … نمی دونم . احساس می کردم سوپاپ اطمینانه این شب ها …
گناه من اعتراف کردن به گناه هایم هست نمی دانی که چقدر کم آوردم وقتی پسر همسایه از راه آمده نیامده بهم زل زد وگفت: اِ… مرتد شدی داری پشت سر … صحبت می کنی
من هرچه کردم خودمو راضی کنم این گناه چقدر منو می تونه راضی نگه داره که همه گناه ها هم بد نیست
چقدر از ریخت و قیافه افتادیم شدیم عینهو همین که پشتسرش حرف می زنم میگی نه تو هم این گناه رو مرتکب شو
.
.
.
زندگی ما تجربه ی آدم بودنه یا حوایی کم دایم یا آدمی
سلام
متوجه ام چی می گید . بعضی وقت ها به خودم می گم نشم مثل بقیه اما نمیشه . همین طوری که شما می گیده . تا میایم به خودمون بجنبیم . می بینیم چقدر پشت سر این و اون حرف زدیم . چقدر توهین کردیم و چقدر دل این و اون رو شکوندیم …
:)
: -)
میشود مثل یک تکرار دید
میشود انکار کرد
یا مثل تن زدن به یک پیکار
در مواقعی هم شاید
راه علاج یک بیمار
ممنون محسن جان از نوشته ات