پیشنهاد فیلم

پیشنهاد کتاب

کارمند

داخل اتوبوس نشسته بودم که به دانشگاه بروم . بین راه دائم به خودم سرکوفت می زدم که (( آخه نونت نبود ؟ آبت نبود ؟ دانشگاه رفتنت چی بود ؟ می نشستی مثل آدم ، نون بخور و نمیره باباتو می خوردی. بعد از ۱۲۰ سال هم که مجبور می شدی خودت کار کنی اونوقت خدا برکت بده به دست پر کرامت دولت ، می شدی کارمند و تا آخر عمرت مواجب می گرفتی ! ))

توی همین حال و هوا بودم که یکهو کله ی بغل دستی ام افتاد روی کتفم .

– آقا بلند شو شونمو شکستی

– ها ؟ چی ؟ اینجا کجاست ؟

– چرت میزنی ؟

– آره خمارم بهم نرسیده تا خودمو بسازم !

– پدر جان شما سواد داری ؟ می دونی اعتیاد چه بلای خانمان سوزیه ؟

– آره بابا ، فوق لیسانس پرتاب موشک و فشفشه ام .

– حالا به چی معتادی ؟

– به (کارمندی) !!

– به چی ؟؟

– کارمندی آقا کارمندی ! هر چی می کشم از دسته بابای نابابه ! به من گفت : پسرم بیا پهلوی خودم توی اداره کار کن من هم گول خوردم و به این روزی افتادم که می بینی .

– شما که این همه تحصیلات داشتی ، شما که وضع باباتونو می دیدی ، شما چرا ؟

– آقا اشتباه کردیم جوونی بودو جهالت! اما حالا دیگه دست خودم نیست. این اعتیاد مارو بیچاره کرده. اگه یک روز کارت حضورو غیابمو دیر بزنم یا اصلا نزنم از استخون دردو خماری می میرم .

با خودم گفتم که کارمندها هم عجب دنیای عجیب و غریبی  برای خودشان دارند !!

نویسنده : فسیل زنده

4 پاسخ

      1. سلام
        دوست عزیز جناب امان،برای بعضیها که به تنبلی عادت کرده اند و پشت میز نشینی رو بر تحرک ترجیح می دهند این شغل هدیه ای الاهی محسوب میشه . باز هم میگم برای بعضیها !(جواب قبلی متعلق به دوست گرامی ،محی بود)

پاسخ دادن به محی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته‌های پیشین

معنی زندگی کردن

یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بی‌حوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراری‌تر چند مواد

دوراهی ریا و صداقت

من که راضی نیستم حتی یک‌ ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مال‌ها

دندان فیل

بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله‌، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم

خفه‌خون گرفتگان

۹۶ خفه‌خون ۹۸ خفه‌خون ۴۰۱ باز هم خفه‌خون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون می‌رسید به صفوف اسلحه به دستان

یک تصادف ساده

اوج سینمای پناهی «طلای سرخ» بود و «دایره». بعد از جریانات ۸۸ و دستگیری انگار پرت شد به دنیای دیگری. در این چند فیلم اخیر